دبیره‌ی اوستایی درپرتوِ فلسفه‌ی تاریخ (۲)

زنده‌یاد ارسلان پوریا*

زمانی که برایِ زردشت و پیدایش اوستا به دست آمد (که ما تاریخ آن را پیرامون ۱۷۵۰ پیش‌اززایش دانستیم) بر گشایش برخی پرسشهای زبانی پرتو می‌افکند. در درون این نگره پیوند میان زبان پارسی باستان و زبان اوستایی جوان‌تر و زبان گاهان نمایشی نوین می‌یابد. زیرا گاهان خود نمونه‌ای از زبان ایرانی نخستین می‌گردد که زبانهای گوناگون ایرانی خاوری و باختری از بنِ آن روییده‌اند. این نگره می‌تواند کهنگیِ فراوانِ زبانِ گاهان را دربرابرِ پارسی باستان گزارش کند و نیز گزارش کند که چرا در درون بخش‌بندی زبانهای ایرانی به دو دسته‌ی خاوری و باختری، زبان اوستایی و به‌ویژه گاهانی را نمی‌توان در یکی از این دو دسته جای داد. زیرا ازبنیاد در زبانهای ایرانی هرچه به گذشته‌ای کهن‌تر باز پس رویم دیگریِ میان دو دسته زبانهای باختری و خاوری کمتر می‌شود. در گاهان زبان در حالی است که نمی‌توان درباره‌ی خاوری یا باختری بودن آن رای داد و نشانه‌هایی از هر دو دسته‌ی خاوری و باختری در آن یافت می‌شود. گاهان نمونه‌ای از زبان کهن ایرانی پیش از بخش‌بندی آن به دسته‌های خاوری و باختری است. بربنیادِ دریافتنِ زبان درستِ زردشت، بار دیگر باید پیوند میان زبانهای ایرانی را از زمان گاهان تا امروز به پیشگاه پژوهش کشید.


بخش نخست این جستار

بخش‌ سوم این جستار


اینک پس از زبان به پرسشی دیگر می‌پردازیم: دبیره. پرسشی که دراین‌زمینه پیش نهاده می‌شود چنین است: آیا سرودهای اوستا از زمان سروده‌شدنِ آن به نوشته درآمده‌بودند یا تنها زبان‌به‌زبان خوانده و سینه‌به‌سینه نگه‌داری می‌شده‌اند؟ این پرسش را می‌توان ساده‌تر چنین نگاشت: آیا گروهگان اوستایی دبیره‌ای برایِ نوشتن می‌داشته‌است؟ از پژوهندگان کنونی برخی این پرسش را بی‌پاسخ گذاشته‌اند، برخی بودنِ دبیره‌ی اوستایی را در جهانِ باستان شدنی دانسته‌اند ولیک گروهی بزرگ از پژوهندگانِ امروزی به این پرسش «نه» پاسخ می‌دهند و برآن‌اند که اوستا از زمان زردشت تا روزگاری دراز نانوشته بوده و تنها زبان‌به‌زبان می‌گشته‌است تا در دوران ساسانیان موبدان زردشتی دین‌دبیره را ازرویِ خط آرامی ساختند و اوستا را بدان نوشتند. به‌هرحال نهشته‌ی دبیره‌ی اوستایی هنوز در گرو گفت‌وگوهای منطقی است زیرا تاکنون سنگ‌نبشته یا چرم‌نبشته‌ای با دبیره‌ی اوستایی از جهان باستان به دست نیامده‌است و ازاین‌رو، هر پژوهنده‌ای تنها برپایه‌ی سراسر نشانه‌ها بهره‌گیری منطقی خود را پیش می‌نهد.

در نوشته‌های آیینیِ زردشتی، مانند کتابهای پهلوی «دینکرد» و «اردوایراز‌نامه»، یاد شده‌است که اوستا پیش از تازش اسکندر به ایران نوشته شده بوده‌است. در سرآغازِ ارداویراز‌نامه می‌آید که پیش از اسکندر «این دین چون همه‌ی اوستا و زند بر پوستهای گاو آراسته و به آب زر نوشته در استخر پابگان به دژنبشت نهاده‌ شده‌بود». ولیک درست‌بودن یا نبودنِ این نوشته‌های آیینی را می‌بایست ازراهِ سنجش منطقی بازیافت.

د ینکرد می‌گوید که در زمان دارای دارایان دو رونوشت اوستا یکی در دژنبشت (پارس) و یکی در گنج شپیگان نگاه‌داری می‌شد. نوشته‌ای را که در پارس بود اسکندر بسوخت و نوشته‌ای را که در گنج شپیگان بود برایِ ترجمه به یونان بردند. سپس در زمان اشکانان، پادشاهی ولخش (بلاش)، بارِ دیگر اوستا گردآوری شد و این کار در زمان ساسانیان به فرجام رسید. دینکرد می‌گوید که اوستا پیش از اسکندر دارای ۲۱ بخش بوده که هریک را نسک (nask) می‌نامیده‌اند. هریک از این نسکها دارای چندین بخش بوده‌اند، چنان‌که، برایِ‌نمونه، نسک یکم دارای ۲۲ بخش، نسک چهاردهم دارای ۱۷ بخش و نسک شانزدهم دارای ۶۵ بخش بوده‌اند. بررویِ‌هم، سراسر این ۲۱ نسک دارای ۸۲۵ بخش بوده‌اند.

اوستایی که از زمان بلاش تا زمان ساسانیان دوباره گردآوری شد باز دارای ۲۱ نسک بوده‌است. ازاین‌میان، ۱۶ نسکِ آن دارای سراسر بخشهای پیش از اسکندر بوده ولیک پنج نسک آن بخشهایی کمتر داشته‌است. بررویِ‌هم، از ۸۲۵ بخش دوران هخامنشی ۶۲۹ بخش به ساسانیان رسیده و ۱۹۶ بخش نابود شده‌است. بدین‌شمار، می‌توان گفت که تنها یک‌چهارمِ اوستای دوران هخامنشی به ساسانیان نرسید. دینکرد از درونه‌ی یکایک نسکهای اوستا بازنمودی به دست می‌دهد. پژوهندگانْ نمودار دینکرد را با اوستای کنونی سنجیده و به این برآیند رسیده‌اند که اوستای کنونی یک‌چهارم یا یک‌سوم اوستای زمان ساسانیان است. بدین‌سان، دیده می‌شود که بزرگ‌ترین کاستگیِ اوستا پس از تازش تازیان به ایران روی داده‌است، چنان‌که پس از اسکندر تنها یک‌چهارمِ آن نابود شد ولیک پس از تازش تازیان از آنچه مانده‌بود سه‌چهارمِ دیگر نابود شد تا آنکه، در بهترین‌حال، می‌توانیم اوستای امروزی را یک‌سوم اوستای ساسانی و یک‌چهارم اوستای زمان هخامنشی بدانیم. از دینکرد برمی‌آید که تنها نسک نوزدهم به نام وی‌دیوداد با دو فرگردِ کهنِ خود از هخامنشیان تا ساسانیان و سپس تا امروز به‌همان‌گونه به‌جای مانده‌است. سراسرِ آگاهیهای امروزیِ ما نشان می‌دهد که این بازنمودِ دینکرد از درونه‌ی اوستا آگاهی‌ای استوار است. در سنجش با اوستای کنونی و نیز در سنجش با زندهای پهلوی که امروز در دست‌اند، نشانه‌های گوناگون به درستیِ این آگاهیِ دینکرد گواهی می‌دهند که بودنِ وی‌دیودادِ کنونی، با سراسر ۲۲ فرگرد آن، یکی از این نشانه‌ها است. ازاین‌رو، ما این بازنمودِ دینکرد را همچون کلیدی برایِ شناسایی اوستا می‌دانیم و ازآنجاکه سراسرِ نشانه‌های کنونیِ ما گواهِ این آگاهیِ دینکرد است، پس گفته‌ی دینکرد را درباره‌ی نوشته بودنِ اوستا پیش از هخامنشیان و چگونگیِ بخشهای آن می‌پذیریم.

اینکه اوستای زمان هخامنشیان با چه دبیره‌ای نوشته می‌شده و این پرسش که آیا دین‌دبیره‌ی کنونی در زمان ساسانیان جانشین دبیره‌ی کهن‌ترِ اوستایی شده یا از آغاز، اوستا به همین دین‌دبیره‌ی کنونی نوشته می‌شده پرسشی است که برایِ پاسخ دادن به آن می‌بایست آگاهیهایی بیشتر به دست آورد. آگاهیهای کنونی نشانه‌ای روشن دراین‌زمینه به دست نمی‌دهند و نگره‌ی خاورشناسانِ گوناگون دراین‌زمینه، هیچ‌یک، از چهارچوب نگره‌ی فردی فراتر نگذشته و برهانی استوار به دست نداده‌است. ولیک به اندیشه‌ی ما برخی نشانه‌های منطقی نیز گفته‌ی دینکرد را در نوشته بودنِ اوستا به راست می‌دارند. نمی‌توان پذیرفت که از زمان زردشت تا ساسانیان اوستا نانوشته بوده و تنها زبان‌به‌زبان می‌گشته‌است. سنجشی که برخی پژوهندگان دراین‌باره میان اوستا ازیک‌سو و ایلیاد و وداها و نوشته‌های دیگر می‌آورند ناپذیرفتنی است، زیرا ایلیادِ هومر در میان یونانیانی به زبان می‌گشته که به همان زبانِ ایلیاد سخن می‌گفته‌اند و ازاین‌رو، شاید پذیرفتنی باشد که این مردم می‌توانسته‌اند سرودهایی را به زبان مادری خود سالیانی به یاد سپرند ولیک چگونه می‌توان پذیرفت که سرودهای اوستا پس از نابودشدنِ زبانِ اوستایی چند‌ سد سال در میان مردمی که به آن زبان آشنا نبوده‌اند نانوشته به‌جای مانده و در گردش این سالیان ساختمان آوایی و دستوری آن «درست» مانده‌باشد. در اینجا یادآوریِ نمونه‌ای از پارسی باستان نگریستنی است. در نوشته‌های واپسین شاهان هخامنشی نادرستیهای دستوری دیده می‌شود و این را پژوهندگانْ نشانه‌ی دیگرشدنِ زبانِ گفت‌وگوی پارسیان می‌دانند که در نوشته نیز اثر گذاشته‌است. اینک این پرسش پیش می‌آید که در هنگامِ دگردیسیِ زبانِ اوستایی به زبانهای الگوی نوین، چگونه دگرگونیهای ناپیدا و پله‌پله‌ی زبانی در سرودهایی که دهان‌به‌دهان خوانده می‌شدند اثر نگذاشته و نادرستیهایی در آن پدید نیاورده‌اند، تاآنجاکه این سرودها به همان چهره‌ی کهنِ خود برایِ ما به‌جای مانده‌اند؟!

ازسویِ‌دیگر از بررسی دستگاه آواییِ گاهان و سنجش آن با اوستای جوان‌تر نشانه‌هایی دیگر به دست می‌آیند که بربنیادِ آنها می‌بایست بپذیریم از همان سرآغاز این سرودها نوشته می‌شده‌اند. دگردیسی حرف د (d) گاهانی در جاهایی که میان دو حرف صدادار جای گرفته‌باشد به حرف ذ (δ) در اوستای جوان‌تر، دگردیسی حرفهای صدادارِ کشیده‌ی گاهانی در پایان واژه‌ها به حرفهای صدادار کوتاه در واژه‌های اوستایی جوان‌تر و یک دسته دگردیسیهای ازاین‌دست بدان‌سان روی داده‌اند که اثری در آهنگ، سرود و معنی واژه نداشته‌اند. این دگردیسیها خرده‌خرده در گردش چندین تبار روی داده‌اند، بدان‌سان‌که در هیچ تباری کسی روی‌دادن آن را درنمی‌یافته‌است و در هر تبار گویندگانِ زنده‌ی زبانْ سرود را با تلفظ دوران خود می‌خوانده‌اند و نمی‌توانسته‌اند نگاره‌ای از تلفظ دورانهای پیشین داشته‌باشند. این دگردیسی می‌بایست در سرودهای بازمانده از زردشت نیز به‌هنگامِ گذر از تباری به تبار دیگر روی داده‌باشد، درحالی‌که در نوشته‌ی کنونیِ گاهان این دگردیسیها راه نیافته و دیگری میان گویش گاهان و گویش اوستای جوان‌تر به‌روشنی برجای مانده‌است. اگر سرودهای زردشت از همان زمانِ سروده‌شدنِ آن (یا در سالهای پیرامون آن) به‌هنگامِ زنده‌بودنِ این گویش هنوز به نوشته در نیامده، چگونه است که ویژگیهای «واج‌شناختی» آن به‌درستی برجای مانده‌اند؟ برجای ماندنِ ویژگیهای گویشِ گاهانی دربرابرِ اوستای جوان‌تر را ما گواهی دیگر بر نوشته بودنِ اوستا می‌آوریم که توانسته‌است چهره‌های گوناگونِ این زبان را به‌همان‌گونه پابرجای نگه‌دارد و آن را از دگرگونیهای زبان‌گردانی به دور دارد. بدین‌سان، ما برپایه‌ی نشانه‌های منطقی و برهانهایی دیگر که می‌بایست سراسر آنها را در نوشته‌های زبانی بازنمود، گفته‌ی دینکرد را درباره‌ی نوشته بودنِ اوستا از زمان هخامنشیان و روزگار کهن‌تر از آن می‌پذیریم.

دنباله دارد …

* برگرفته از: ارسلانِ پوریا، دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران، به کوششِ بزرگمهرِ لقمان، خردنامگ ۲، چاپِ نخست، کتابِ سده، ۱۳۹۶، ۴۰۴ رویه. رویه‌ی ۲۶۴ تا ۲۷۴.

***

«سرسخنِ» «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» را می‌توانید از «اینجا» بخوانید.

«گزیده‌ای از دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» را هم می‌توانید از «اینجا» بخوانید.

***

جستارهای وابسته

  • «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» چاپ شد«دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» چاپ شد «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» نوشته‌ی زنده‌یاد ارسلان پوریا ـ فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و سراینده‌ی ایرانی ـ به کوششِ بزرگمهر لقمان برای نخستین‌بار چاپ شد. پوریا در این نبیگ شیوه‌ی نگرشِ فلسفی به تاریخِ ایران را برنهاده و تاریخ را از پایگاهِ یک «گزارشِ رویداد» به پایگاهِ یک «دانشِ سنجشگرانه» برکشیده […]
  • واژه‌نامه‌ی «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران»واژه‌نامه‌ی «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» پارسی‌انجمن: برخی از واژه‌های فلسفی که ارسلان پوریا در این نبیگ برساخته و برای نخستین بار پیش نهاده است چنین‌اند: آزمایش‌گروی (empiricism)، بوده‌گروی (positivism)، کردارگروی (pragmatism)، ماده‌گروی (materialism)، مینوگروی (idealism)، مینوشناسی (ideology)، مینه (concept)، نگره (تئوری، نظریه)، نهش (موضع)، نهشته (موضوع)، نایِش (نفی)، […]
  • خودآموزهای گوناگون زبان اوستاییخودآموزهای گوناگون زبان اوستایی آموختن زبان اوستایی که یکی از کهن‌ترین زبانهای آریایی است، نه تنها برای زبانشناسان بایایی به سزایی دارد که همواره یکی از دغدغه‌‌های ایرانشناسان، پژوهشگران و ایرانیان شیفته‌ی تاریخ و مطالعه‌ی زبان‌ها و فرهنگ و جهان‌بینی ایرانیان باستان بوده […]
  • ویژگیهای دستوری زبان اوستایی ازنگرِ فلسفه‌ی تاریخ (۱)ویژگیهای دستوری زبان اوستایی ازنگرِ فلسفه‌ی تاریخ (۱) زنده‌یاد ارسلان پوریا: زبان، ازبنیاد، هستی‌یافته‌ی منطقِ اندیشه‌ی سازندگانِ آن است.
  • دوگانگی «دانش» و «آیین» در زبانشناسی نوین (۳)دوگانگی «دانش» و «آیین» در زبانشناسی نوین (۳) زنده‌یاد ارسلان پوریا: در زبان‌شناسی نوین میان «دانش» زبان و «آیین» زبان هنوز یگانگی‌ای بی‌چون‌وچرا پیدا نشده‌است. دانش زبان چیزی دیگر است، آیین و روح زبان چیزی دیگر و حتی این دو جستار آخشیج یکدیگرند، درحالی‌که در زبا‌ن‌شناسی جهان باستان این دو جستار در یگانگی جدایی‌ناپذیر […]
  • بارگیری فرهنگ انگلیسی- اوستا کانگابارگیری فرهنگ انگلیسی- اوستا کانگا فرهنگ انگلیسی- اوستا دستور کاووس‌جی کانگا در ۱۹۰۹ در مومبای هندوستان چاپ شده است و با گذشت بیش از یکسده از چاپ آن، برجسته‌ترین فرهنگ اوستایی است که در دست داریم. نگاه پارسی‌انجمن برای توانمندسازی زبان پارسی از آغاز به سرچشمه‌های پارسی: زبان‌های اوستایی و پارسیگ[=پهلوی] بوده است. بنیاد این زبان‌ها یکی است و بایسته است که پارسی از همین […]

دیدگاهی بنویسید.


*