«دیالکتیک» و همتای پارسی‌اش

Zoroaster-in-Raffaels-School-of-Athens

به داریوش درویشی

بزرگمهر لقمان: میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، در گردانشِ «سنجشِ خردِ ناب»، «دُویچمگوییک» را به همتاییِ dialektik آلمانی، dialectic انگلیسی و dialectique فرانسی پیش نهاده و در واژه‌نامه‌ی سنجشِ خردِ ناب (رویه‌ی ۴۳) بر پیشنهادش چنین پرتو افکنده است:

دُویچمگوییک (dovicemguik): از «دو» (۲) همریشه با διά در یونانی + «ی»ِ نسبت + «چم‌گویی» (شکلِ پهلوی: cimgōvāgīh نشانگرِ «منطق») + ik īk/ پسوندِ صفت‌سازِ پهلوی که می‌تواند به جایِ اسم بنشیند.

«دُویچمگوییک» به همتاییِ «دیالکتیک» به چِمهای(دلایلِ) زیر درست نمی‌نماید:

درباره‌ی پیشوندِ διά: این پیشوند در (ἡ διαλεκτική» (hē dialektikē» بیشتر به همتاییِ «با، از راهِ، برایِ» است و آن چه که هم‌ارزِ «دو» است نه «διά» که «δύο» است.

درباره‌ی «چم‌گویی»: درست است که اندر دینکردِ چهارم (م ۴۱۷) «چم‌گویایی» (cim-gōbāgīh) آمده، لیک این نه نشانگرِ «منطق» که بیشتر همتای «ἀποδείξεις» ارستو (عربی: البرهان) است.

در همان جای، دینکرد چهارم (م ۴۱۲)، به همتاییِ منطق (ἡ λογική, τὸ λογικόν) «گویایی» (gōbāgīh) را داریم:

šābuhr šāhān šāh ī ardaxšērān nibēgīhā-z ī az dēn bē abar bizeškīh ud stargōbišnīh, ud cannišn, ud zamān ud gyāg, ud gōhr ud jahišn, ud bavišn ud vināhišn, ud jadag-vihirīh, ud gōbāgīh, ud abārīg kirrōgīh ud abzār ī andar hindūgān ud hrōm abārīg-iz zamīgīhā pargandag būd abāz ō ham āvurd.

درباره‌ی پسوندِ «ایک»: نزدیک به دو هزار سال است که هم زبانِ پهلوانیگ (پارتی) و هم زبانِ پارسیگ (پهلوی) از «ایک» به «ایگ» (īg) رسیده‌اند و به پارسی نیز «گ» افتاده و «ای» مانده است. گوییم «گیتی» که آید از «گیتیگ» (gētīg). چنین، روشن است که «گیتیک» و «گوییک» و مانندِ اینها با فرگشتِ زبانِ پارسی هماهنگی و سازواری ندارند.

کنون گر بخواهیم برپایه‌ی دستورِ زبانِ پارسی و شیوه‌ی ساختی که ادیب‌سلطانی درانداخته است واژه‌ای پیش نهیم «دوگویی» درخورتر می‌نماید تا دویچمگوییک.

از دویچمگوییک که درگذریم، در پارسی به جایِ دیالکتیک بیشتر «جدل» را نهاده‌اند، لیک زبانِ پارسی خود دستِ‌ِ کم دو واژه به همتاییِ جدلِ عربی دارد و نیازی به واژه‌سازی یا وام‌گیری در این باره نیست: «ﭘﯿﮑﺎر» (پارسیگ: pehikār) و «ﺳﮕﺎﻟﺶ» (پارسیگ: uskār) که هر یک در جایی درخور تواند به کار رفتن، چونان:

چنین گفت کین خام‌گفتارتان | شنیدن نیرزد زِ پیکارتان. ـ ﻓﺮدوﺳﯽ

ﮐﺲ ﺑﻨﺪ ﺧﺪاﯾﯽ ﺑﻪ ﺳﮕﺎﻟﺶ ﻧﮕﺸﺎﯾﺪ | ﺑﺎ ﺑﻨﺪ ﺧﺪاﯾﯽ ﻣﭽﺦ و ﺑﯿﻬﺪه ﻣﺴﮕﺎل. ـ ناصرﺧﺴﺮو

در این میان، اگر هم پایِ واژه‌سازی به میان آید، نمونه را، پارسی به آسانی تواند «چَخش» را از کارپایه‌ی کهنِ چَخیدن و «درگیرش» را از کارپایه‌ی «درگرفتن»، درست به همتاییِ دیالکتیک، سازد.

جستارهای وابسته

  • چاپِ نبیگی از فرزانه‌ی ایرانِ باستان برای نخستین‌بارچاپِ نبیگی از فرزانه‌ی ایرانِ باستان برای نخستین‌بار «گویایی ارستو» از پاول پارسی ـ فرزانه‌[=فیلسوف] و گویایی‌دان[=منطق‌دان] ایران باستان و استاد فرزانگی[=فلسفه‌ی] خسرو انوشیروان ساسانی ـ برای نخستین‌بار با گردانش بزرگمهر لقمان چاپ شد. نبیگ[=کتاب] «گویایی ارستو» دربردارنده‌ی سه گفتار از پاول پارسی (گفتار اندر گویایی ارستو، روشنایی‌نامه‌ای بر اندر پیرامونِ گزارش ارستو و پیش‌درآمدی بر […]
  • «صفت» و همتای پارسی‌اش*«صفت» و همتای پارسی‌اش* بزرگمهر لقمان: آذرکیوان تخمی افشاند که تا امروز بار داده است. سخن درباره‌ی واژه‌های «دساتیری» نیست که تنها بار و بر این درخت‌اند، سخن درباره‌ی تخم یا بُن است که بیرون شدن از دستورِ زبانِ پارسی است. بسیاری پس از آذرکیوان واژه‌هایی که او برساخت به کار بردند و برخی واژه‌ها نیز جا افتادند و بسیاری نیز چون آذرکیوان نیازی ندیدند زبانهای […]
  • پارسی‌گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می‌نامیدند؟پارسی‌گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می‌نامیدند؟ بزرگمهر لقمان: امروزه، بیشتر، زبانِ پارسیِ روزگارِ هخامنشیان را «پارسیِ باستان» و روزگارِ پس از آن تا فروافتادنِ ساسانیان را «پهلوی» نامند، لیک پارسی‌گویانِ باستان، خود، زبانِ خویش را چنین […]
  • «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» چاپ شد«دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» چاپ شد «دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» نوشته‌ی زنده‌یاد ارسلان پوریا ـ فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و سراینده‌ی ایرانی ـ به کوششِ بزرگمهر لقمان برای نخستین‌بار چاپ شد. پوریا در این نبیگ شیوه‌ی نگرشِ فلسفی به تاریخِ ایران را برنهاده و تاریخ را از پایگاهِ یک «گزارشِ رویداد» به پایگاهِ یک «دانشِ سنجشگرانه» برکشیده […]
  • دیدگاهِ انگلس درباره‌ی زبان، دبیره و ادبِ پارسی در نامه‌اش به مارکسدیدگاهِ انگلس درباره‌ی زبان، دبیره و ادبِ پارسی در نامه‌اش به مارکس گزارش و گردانش بزرگمهر لقمان: از این بازه‌ی چندهفته‌ای که خویشتن را درگیرِ نمایشهای خاورزمینیان کرده‌ام برای یادگیریِ زبانِ پارسی بهره برده‌ام. از زبانِ عربی گریزانم، از رویِ بیزاریِ ذاتی‌ام از زبانهای سامی، و ازآن‌رو که بی زمان نهادنِ بسیار، پیشرفت در آن شدنی نیست. در سنجش با آن، زبانِ پارسی بسیار آسان است. برای یادگیریِ پارسی بیشینه […]
  • بایستگی نگارش فلسفه به پارسیِ سرهبایستگی نگارش فلسفه به پارسیِ سره داریوش درویشی: زبان برجسته‌ترین و پررنگ‌ترین افزار خرددوشگی است؛ اگر پرورش نیافته باشد، اگر ویژواژگانی در آن پدید نیامده و به کار برده نشده باشند، آشکارا با گونه‌ای خرددوشگی روبه‌رو هستیم که افزاری ناکارآمد را در کار می‌بندد و این ناکارآمدی میوه‌ای برای این درخت به همراه نخواهد […]

1 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. با سپاس از همه کوشش های شما در سویِ زنده کردن و پرباری گنجینه زبان گهربار پارسی.

دیدگاهی بنویسید.


*