درباره‌ی نامِ «پارسی‌انجمن»

پارسی‌انجمن: گروهی از خوانندگانِ «پارسی‌انجمن» درباره‌ی نامِ انجمن و چراییِ پیش‌افتادنِ گزارواژه(صفت) (پارسی) بر نام‌واژه (انجمن) در این نام پرسیده‌اند.

در پاسخ باید گفت که نامِ «پارسی‌انجمن» آمیخته‌ای از «پارسی» و «انجمن» است، و همان‌گونه که رفت، نخستین گزارواژه و دومی نام‌واژه باشد. در زبانِ پارسی، همچون زبانِ پارسیگ (پهلوی)، گزارواژه ‌تواند پیش یا پس از نام‌واژه‌‌یِ وابسته‌اش آید. در نوشته‌های پارسی و پارسیگ نمونه‌ها بس فراوان‌اند، آن‌سان که در شاهنامه ـ که سرِ سخنِ پارسی است ـ گزارواژه بیشتر پیش از نام‌واژه آید. نمونه‌هایی چند (از شاهنامه‌ی چاپِ بروخیم۱):

همی داشتم چون یکی «تازه‌سیب» | که از باد ناید به من بر نهیب (۱/۱۰)

مر او را ز «دوشیدنی‌چارپای» | ز هر یک هزار آمدندی بجای (۱/۲۸)

بدان «تیززهرآب‌گون‌خنجر»ش | همی کرد چاک آن «کیانی‌بر»ش (۱/۹۰)

تو نیز ای بخیره «خرف‌گشته‌مرد» | ز بهر جهان دل پر از داغ و درد (۱/۹۰)

«فروزنده‌میغ» و «برآرنده‌تیغ» | به جنگ اندرون جان ندارم دریغ (۱/۱۲۹)

«گراینده‌گرز» و «نماینده‌تاج» | فروزنده‌ی ملک بر تخت عاج (۱/۱۳۰)

«گراینده‌گرز» و «گشاینده‌شهر» | ز شادی به هر کس «رساننده‌بهر» (۱/۱۹۴)

«نشاننده‌شاه» و «ستاننده‌گاه» | روان گشته فرمانش چون هوروماه (۱/۲۳۷)

تو خون برادر بریزی همی | ز «پرورده‌مرغـ»ـی گریزی همی (۱/۲۸۲)

که هر کس که تخم جفا را بکشت | نه «خوش‌روز» بیند نه «خرم‌بهشت» (۱/۱۰۰۰)

نگه کن که ز این «بیهده‌کارکرد» | چه آید به پیشت به روز نبرد؟ (۲/۵۰۰)

بد آگاهی آورد از پور من | از آن نامور «پاک‌دستور» من (۴/۱۰۹۶)

چنان‌بد که در پارس یک روز تخت | نهادند زیر «گل‌افشان‌درخت» (۶/۱۴۴۷)

کتایون بشد با پرستار شست | یکی دسته‌ی «تازه‌نرگس» به دست (۶/۱۴۵۷)

گشاد آن در گنج «پرکرده‌جم» | بداد او سپه را دو ساله درم (۶/۱۵۱۳)

تو دانی که این «تابداده‌کمند» | سر «ژنده‌پیلان» درآرد به بند (۶/۱۶۵۶)

سر «تنگ‌تابوت» کردند خشک | به دبق و به قیر و به موم و به مشک (۶/۱۷۹۵)

ببخشید «کرده‌گناه» ورا | ز زنگار بزدود ماه ورا (۷/۱۹۷۱)

چو روزی به شادی همی بگذرد | «خردمندمردم» چرا غم خورد؟ (۷/۲۱۴۹)

گزارواژه پیش از واژه‌ی انجمن:

فرستاده گیو است و پیغام من | به دستوری نامدارانجمن (دهخدا، درآیه‌ی انجمن)

با نشانه‌ی پیوندگر:

تویی «کرده‌ی کردگار» جهان | شناسی همی آشکار و نهان (۱/۱)

پسر گر به نزدیک تو بود خوار | مر او هست «پرورده‌ی کردگار» (۱/۱۳۷)

چو «پیوسته‌ی خون» نباشد کسی | نباید بر او بودن ایمن بسی (۲/۳۸۹)

کسی کو بود «سوده‌ی روزگار» | نباید به هر کارش آموزگار (۵/۱۱۶۱)

زبانِ پارسیگ نیز چنین است و در آن گزارواژه ‌تواند پیش یا پس از نام‌واژه‌‌یِ وابسته‌اش آید. نمونه‌ها نیز فراوان‌اند، لیک چند نمونه از دینکردِ سوم، نوشته‌ی ترفان و گزارشِ چترنگ و نهشِ نیواردشیر۲:

«veh dēn» به چمِ «دینِ به»:

Dk iii, M 47 abar xvadāyīh ud dēn az nigēz ī “veh dēn”.

«nōg dīdēm» به چمِ «نودیهیم (= دیهیمِ نو)»:

TM 31 II āmad nōg farrah, “nōg dīdēm” ud peymōg ī brāzāg az vahman ud bay hamōzāg ō pēš tō, xvadāy.

«nēk jahišn» به چمِ «بختِ نیک»:

VC 33 vazurgmihr ī bōxtagān abar avēšān sālār kird ud rōzgār-ē vizīdag ped “nēk jahišn” ud yazdān.

پی‌نوشت:

۱. نمونه‌ها برگرفته از نبیگِ(کتابِ) «شاهنامه و دستور» نوشته‌ی محمود شفیعی است. برایِ آگاهیِ بیشتر بدان درنگرید:

شفیعی، محمود (۱۳۷۷)؛ شاهنامه و دستور یا دستورِ زبانِ فارسی برپایه‌ی شاهنامه‌ی فردوسی و سنجش با سخنِ گویندگان و نویسندگانِ پیشین؛ چاپ دوم؛ دانشگاه تهران.

برایِ نمونه‌هایی دیگر، جدا از سروده‌ها و چامه‌ها، بنگرید به:

ناتل خانلری، پرویز (۱۳۶۵)؛ تاریخِ زبانِ فارسی؛ سه پوشینه؛ نشر نو؛ پوشینه‌ی سوم، رویه‌ی ۱۶۴.

۲. نمونه‌ها برگرفته از نبیگِ «زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی» است. برایِ آگاهیِ بیشتر بدان درنگرید:

اشه، رَهام. زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی، پارسی از: مریم تاج‌بخش و بزرگمهر لقمان، خردنامگِ ۳، چاپِ نخست. تهران: کتابِ سده، زمستانِ ۱۳۹۷.

آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموند رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

  • بارگیری «شاهنامه و دستور»بارگیری «شاهنامه و دستور» پارسی‌انجمن: شاهنامه والاترین و پراج‌ترین نوشته‌ی پارسی و از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبی جهان است و چون فردوسی بزرگ‌ترین چامه‌سرای ایران و شاهنامه سرآمد دیوانها و ارزنده‌ترین گنجینه‌ی ادب و فرهنگ پارسی است، سزاوار چنان است که شاهنامه‌ی فردوسی از سویه‌هایی چند مانند دانش، تاریخ، واژه، آیین، دین، خوی و خیم، ساز و برگهای بزم و رزم، فرزانگی و […]
  • «زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی» چاپ شد«زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی» چاپ شد «زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی» نوشته‌ی رَهام اشه و گردانشِ مریم تاج‌بخش و بزرگمهر لقمان به پارسیِ سره چاپ شد.
  • «صفت» و همتایِ پارسی‌اش*«صفت» و همتایِ پارسی‌اش* بزرگمهر لقمان: آذرکیوان تخمی افشاند که تا امروز بار داده است. سخن درباره‌یِ واژه‌هایِ «دساتیری» نیست که تنها بار و بر این درخت‌اند، سخن درباره‌یِ تخم یا بُن است که بیرون شدن از دستورِ زبانِ پارسی است. بسیاری پس از آذرکیوان واژه‌هایی که او برساخت به کار بردند و برخی واژه‌ها نیز، مانندِ تیمسار، جا افتادند و بسیاری نیز چون آذرکیوان نیازی […]
  • بارگیری «تاریخ زبان فارسی» استاد خانلریبارگیری «تاریخ زبان فارسی» استاد خانلری «تاریخ زبان فارسی» برجامانده‌ای گرانسنگ و ماندگار از استاد زنده‌یاد دکتر «پرویز ناتل خانلری» - پژوهشگر، ادب‌دان، چامه‌سرا، زبانشناس و سیاستمدار- است که تنها نبیگِ پایه‌ در این زمینه نیز به شمار […]
  • Pārsīg Language چاپ شدPārsīg Language چاپ شد زبانِ پارسیگ یا زبانِ پهلوی نوشته‌یِ رَهام اشه در سه بخشِ دستورِ زبان، واژه‌سازی و واج‌شناسی در ۵۰۱ رویه به زبانِ انگلیسی چاپ شد. این نبیگ[=کتاب] که Pārsīg Language نام دارد برای هر کسی که می‌خواهد زبانِ پارسیگ را به خوبی یاد بگیرد یا با واژه‌سازی به گونه‌یِ دانشی در این زبان آشنا شود یا آن را با دیگر زبانهایِ ایرانی بسنجد یا واج‌شناسی […]
  • پارسی‌گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می‌نامیدند؟پارسی‌گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می‌نامیدند؟ بزرگمهر لقمان: امروزه، بیشتر، زبانِ پارسیِ روزگارِ هخامنشیان را «پارسیِ باستان» و روزگارِ پس از آن تا فروافتادنِ ساسانیان را «پهلوی» نامند، لیک پارسی‌گویانِ باستان، خود، زبانِ خویش را چنین […]

دیدگاهی بنویسید.


*