![](https://parsianjoman.org/wp-content/uploads/2017/11/225-1396-9-8.jpg)
دربارهی نامِ «پارسیانجمن»
گروهی از خوانندگانِ «پارسیانجمن» دربارهی نامِ انجمن و چراییِ پیشافتادنِ گزارواژه (پارسی) بر نامواژه (انجمن) در این نام پرسیدهاند.
گروهی از خوانندگانِ «پارسیانجمن» دربارهی نامِ انجمن و چراییِ پیشافتادنِ گزارواژه (پارسی) بر نامواژه (انجمن) در این نام پرسیدهاند.
بزرگمهر لقمان: آذرکیوان تخمی افشاند که تا امروز بار داده است. سخن دربارهی واژههای «دساتیری» نیست که تنها بار و برِ این درختاند، سخن دربارهی تخم یا بُن است که بیرون شدن از دستورِ زبانِ پارسی است.
بسیاری پس از آذرکیوان واژههایی که او برساخت به کار بردند و برخی واژهها نیز، مانندِ تیمسار، جا افتادند و بسیاری نیز چون آذرکیوان نیازی ندیدند زبانهای ایرانی و دستورِ زبانِ پارسی درست بشناسند و دست به واژهسازی به راهِ او زدند. چونان «زابه» که اگر چه ساختهی آذرکیوان نیست با همهی این کیوانی است، چه از دستورِ پارسی پیروی نمیکند.
«زاب» برایِ نامِ کس و نامِ شهر و نامِ روستا و نامِ رود به کار رفته است و شاید تا ایرانیِ باستان هم بتوان آن را دنبال کرد، لیک از زاب/ زابه به جایِ صفت جز آذرکیوان و تنی چند بهره نبردهاند.
برایِ در پیش نهادن واژهای پارسی به همتاییِ صفت، چند زبانِ کهن همچون سوریگ، هلنی، ارمنی و سنسکریت میتوانند نمونهای از چگونگیِ واژهسازی در این زمینه باشند.
شهربراز: پیوندِ نزدیک ایرانیان با مردمان روسیزبان به ویژه از روزگار قاجاریان آغاز شد و از همان روزگار واژههایی به زبان پارسی راه یافته است. جستوجو در فرهنگ دهخدا برای وامواژههای روسی ۷۷ واژه را به دست میدهد. هم چنین با نگر به واژگان روان در زبان روزانه این شمار به نزدیک ۱۲۰ واژه میرسد. با همهی این، بسیاری از وامواژههای یاد شده در فرهنگ دهخدا دیگر در زبان امروزی کاربردی ندارند، مانند نچالنک.
بزرگمهر لقمان: در پارسی به جایِ دیالکتیک بیشتر «جدل» را نهادهاند، لیک زبانِ پارسی خود دستِِ کم دو واژه به همتاییِ جدلِ عربی دارد و نیازی به واژهسازی یا وامگیری در این باره نیست: «ﭘﯿﮑﺎر» (پارسیگ: pehikār) و «ﺳﮕﺎﻟﺶ» (پارسیگ: uskār) که هر یک در جایی درخور تواند به کار رفتن …
پارسیانجمن: جُستار «مبانی علمی واژهسازی و واژهگزینی» نوشتهی علی کافی به «واژهگزینی به مثابهی دانش»، «تعریفها»، «چند اصلِ موضوع علم واژهگزینی»، «روشهای مهم واژهگزینی» و «ضوابط واژهگزینی» میپردازد که به کار نویسندگان و پژوهشگران و گردانشگران و واژهسازان و سنجشگران میآید.
پارسیانجمن: زبان پارسی با همهی زایندگی و زایایی میتواند از شیوهها و نمونههای واژهسازی، به ویژه در کارواژه، از پارسیگ (پارسی میانه) پیروی و بهرهجویی کند و توانایی خود را در برابر نیازهای روزانه، به ویژه در پهنهی دانش و کِروگی[=صناعت]، بیفزاید. این شیوه میتواند یکی از راههای درست و بهنجار واژهسازی باشد.
خوانندگان پارسیانجمن میتوانند دفترهای پنجم، ششم، هفتم و هشتم فرهنگ واژههای فرهنگستان و نیز دفتری که دربردارندهی واژههای سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۵ است را از این نشانی بارگیرند.
داریوش آشوری: گرایش به زنده کردن و دوباره به کار گرفتن واژههای فارسی تنها یک مسالۀ ذوقی نیست بلکه به نیاز ما به داشتن زبانی زایا نیز مربوط میشود و زبان زایا میباید دستگاه زایندهاش کار کند، و برای این کار باید به مایههای خود تکیه داشته باشد و آنچه را از بیرون میگیرد از آن خود کند.
پارسیانجمن: «واژههای برابر فرهنگستان ایران» گزارش پیراسته و گستردهتر «واژههای نو» فرهنگستان ایران است که پیشتر در پارسیانجمن در دسترس خوانندگان نهاده شده بود. این نِبیگ[=کتاب] دربردارندهی نزدیک به پنج هزار واژهای است که فرهنگستان نخست در زمینههای گوناگون دانشی یا همگانی برگزیده یا برساخته است.
امیرحسین اکبری شالچی: در پیشگفتار فرهنگ دهخدا از نویسندگانی کهن یاد شده که کوشیده بودهاند واژگان پارسی را به همتایی واژگان تازی به کار گیرند. بزرگترین آنان دو مغز بزرگ ایرانِ تاریخی، بیرونی و پورسینا، هستند. دهخدا واژگان بهکاررفتۀ هر کدام از آنان را جداجدا آورده. من گزیدۀ آنها را در اینجا بههم کردهام و واژهنامۀ کوچک کنونی را پدید آوردهام.