وام‌واژه‌های روسی در ایران

شهربراز: پیوندِ نزدیک ایرانیان با مردمان روسی‌زبان به ویژه از روزگار قاجاریان آغاز شد و از همان روزگار واژه‌هایی به زبان پارسی راه یافته است. جست‌وجو در فرهنگ دهخدا برای وام‌واژه‌های روسی ۷۷ واژه را به دست می‌دهد. هم چنین با نگر به واژگان روان در زبان روزانه این شمار به نزدیک ۱۲۰ واژه می‌رسد. با همه‌ی این، بسیاری از وام‌واژه‌های یاد شده در فرهنگ دهخدا دیگر در زبان امروزی کاربردی ندارند، مانند نچالنک.

بارگیری «فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول»

پارسی‌انجمن: «فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول»، همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، به واژه‌های دیوانی روزگارِ مغولان در ایران می‌پردازد، روزگاری که نزدیک به یک‌ونیم‌سده (۷۵۶-۶۱۶ مَهی) به درازا کشید.
خواستِ نویسنده‌ی فرهنگ از واژه‌های دیوانی آن واژه‌هایی است که به گونه‌ای با سررشته‌داری، دیوان، پیشه‌های درباری، سپاه، باج‌ و مانند آنها بستگی داشته است.

نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن به شهردار تهران

در راستای پاسداری و پالایش زبان پارسی و فرهنگ ایران‌زمین، از شهردار ارجمند پایتخت خواهشمندیم دستور فرمایند در نوشته‌ها، آگهیها، برنماها و آگهی‌نماهای کوچک و بزرگ در هر گوشه از شهر، به جای واژه‌های بیگانه، واژه‌های پارسی را به کار برند.

شاه‌تیمور، عینی، لاهوتی و دگرگونی دبیره در سُغد و خوارزم

دکتر شروین وکیلی: دگرگونی دبیره از پارسی به لاتین در سُغد و خوارزم کاری سخت نابخردانه بود و هر بیننده‌ای خردمند و نایکسویه‌نگر درمی‌یافت که آماج از انجام این کارْ نادان نگه داشتنِ مردم و بریدن شاهرگ هویت فرهنگی‌شان است.

بارگیریِ «فرهنگ» نوشته‌یِ صادقِ کیا

پارسی‌انجمن: دکتر صادقِ کیا زبانشناس و استادِ زبانهایِ ایرانی و فرنشینِ فرهنگستانِ دوم بود. یکی از نبیگهایِ[=کتبِ] ایشان «فرهنگ» نام دارد که اندر آن واژه‌یِ «فرهنگ» را از روزگارِ باستان تا به امروز از سویه‌هایی گونه‌گون پژوهش و بررسی کرده است.

واژه‌شناسی: برنج

شهربراز: نام دانه‌ی «برنج» از ریشه‌ی سانسکریت «وریهی-ز» (vrihi-s) است که در پارسی کهن به گونه‌ی «بریزی» (brizi) و در پارسی میانه به گونه‌ی «برینج» (brinj) و در پارسی دری/ نو به گونه‌ی «برنج» و در پشتو به گونه‌ی وریزه (vrize) درآمده است. در پارسی دری به ریخت «کُرَنج» و «گُرَنج» هم آمده است.

بارگیری «دستور زبان فارسی» خیامپور

پارسی‌انجمن: «دستور زبان فارسی» نوشته‌ی دکتر عبدالرسول خیامپور، استادِ پیشینِ زبانِ فارسیِ دانشگاه تبریز، است.
خیامپور در این دستور کوشیده است تا برپایه‌ی روشِ آدِلونگ، دستورنویس آلمانی، خودِ زبان پارسی را پایه‌ی کارِ خویش نهد نه آنچه دیگران گفته‌اند و نوشته‌اند.

«دیالکتیک» و همتای پارسی‌اش

بزرگمهر لقمان: در پارسی به جایِ دیالکتیک بیشتر «جدل» را نهاده‌اند، لیک زبانِ پارسی خود دستِ‌ِ کم دو واژه به همتاییِ جدلِ عربی دارد و نیازی به واژه‌سازی یا وام‌گیری در این باره نیست: «ﭘﯿﮑﺎر» (پارسیگ: pehikār) و «ﺳﮕﺎﻟﺶ» (پارسیگ: uskār) که هر یک در جایی درخور تواند به کار رفتن …