
بارگیری «واژهنامهی گویش بیرجند» دکتر جمال رضائی
«واژهنامهی گویش بیرجند» دربردارنده ی ۱۵ هزار واژه است که در گویش بیرجند و پیرامون آن رواج دارد و به همین روی «واژهنامه»ی گویش بیرجند نامیده شده است.
«واژهنامهی گویش بیرجند» دربردارنده ی ۱۵ هزار واژه است که در گویش بیرجند و پیرامون آن رواج دارد و به همین روی «واژهنامه»ی گویش بیرجند نامیده شده است.
پارسیانجمن: در جستارِ زیر «حسین نوین رنگرز»، استاد دانشکدهی زبان و ادبیاتِ پارسی دانشگاهِ محققِ اردبیلی، نویسنده و پژوهشگرِ زبان و تاریخ، بر پایهی دبیزههایی (سندهایی) استوار و پرشمار نشان میدهد که زبانِ مردمِ آذربایجان دستِ کم تا زمانِ شاهِ عباسِ صفوی زبانِ آذری بوده که یکی از گویشهای پارسی است و پیشینهی زبانِ ترکی در آذربایجان و ترکزبان شدن مردمانِ آن به کمتر از چهار سده میرسد.
پارسیانجمن: از «آذری، یا زبانِ باستانِ آذربایگان» زندهیاد احمدِ کسروی چنین برداشت میشود که زبانِ آذری زبانِ ویژهی مردمانِ آذربایگان بوده است و بدین جای زندهیاد محمدامین ریاحی خویی نشان میدهد که این زبانِ ایرانی نه ایواز(فقط) زبانِ آذربایگانیان که زبانِ سرتاسرِ مردمانِ مادِ کهن بوده است. استاد ریاحی، سپس، بر پایهی گواههای استوار تاریخی برمینمایاند که «تا پایانِ سدهی دهمِ» مَهی هنوز آذربایگانیان نه به ترکی که به این زبانِ ایرانی سخن میگفتند.
«در هوای بخارا و سمرقند» نوشتهی «نرگس شاهعلی»، استادِ زبانِ پارسی در دانشگاهِ تاشکند، است که در آن دربارهی جایگاهِ زبانِ پارسی در ازبکستان که شمارِ پارسیزبانانش پیرامونِ هفت میلیون تن است سخن گفته است.
«پارسیانجمن» این یادداشت را بی دگرگونی در دنباله میآورد تا خوانندگانِ گرامی با شیوهی نوشتنِ پارسیزبانانِ فرارود نیز بیشتر آشنا شوند.
پارسیانجمن: «زبان و ادبِ فارسی در فرارود» نوشتهی دانشمندِ درگذشتهی تاجیکستانی، زندهیاد رحیم مسلمانیان قبادیانی، است.
پارسیانجمن: زبانِ کهنِ آذربایجان نوشتهی استاد و. ب. هنینگ* و گردانشِ بهمنِ سرکاراتیِ تبریزی است.
استاد هنینگ در آغاز این جُستار به روشنی گوید: «همه همداستاناند ـ و در واقع هیچگونه تردیدِ جدی در این مورد وجود ندارد ـ که، پیش از ورودِ ترکان، مردمِ آذربایجان و زنجان نیز، همانندِ مردمِ سایرِ مناطقِ ایران، به زبانهای ایرانی گفتوگو میکردند.»
پارسیانجمن: آذربایجان همیشه سرِ ایران و ایران تنِ آذربایجان بوده است. از آن جا که نه سر بی تن و نه تن بی سر تواند زیست، ایران همیشه آذربایجان و آذربایجان همیشه ایران بوده است.
جدای این، از نگاهِ زبان، بر پایهی گواههای استوار و روشنِ تاریخی و زبانشناختی، زبانِ ترکی در آذربایجانی زبانی تازه است و، پیش از آن، آذربایجانیان به گویشِ پهلویِ آذری سخن میگفتند.
پارسیانجمن: برنامهی «واپسین مردانِ تات» به بررسیِ زبانِ تاتی و مردمشناسیِ این زبان و نیز گفتوگویی با یکی از واپسین گویشورانِ این زبان در روستای گلین قیهی آذربایجان میپردازد.
بزرگمهر لقمان: اُروَرِ پارسیگ هر چند در برخی از نوشتههای کهنِ پارسی و نیز فرهنگهایی چند دیده شود، لیک در پارسی رواگی چندان نیافته است. این واژه را توان به ریختِ «اُلوَر» در پارسیِ کاشان یافت که به پرتوِ مادی اندر این گویش بر جای مانده است.
این پژوهش به بررسیِ جاینامهای آذربایجان در نوشتههای تاریخیِ روزگارِ صفویه، همچون صفوهالصفا و صریحالملک، میپردازد و نشان میدهد که بیشتر جاینامهای آذربایجان واژههای پارسی بودهاند که سپستر ترکی گردیدهاند و همچنین گواههایی ارزشمند دربارهی دگرگونیِ زبانیِ آذربایجان فرادستِ پژوهندگان مینهد.