نگاهی به زبان‌پریشی گزارشگران ورزشی

مهرداد بزرگ: از نکته‌های قابل توجه جام جهانی‌ای که گذشت، یکی هم مسئله زبان فارسی بود. چیزی که بارها با واکنش بسیاری از افراد همراه شد و البته از سوی رسانه‌های ورزشی و حتی دوستان ورزشی‌نویس کمتر مورد توجه قرار گرفت. آن‌ها هنوز هم حتی در ساده‌ترین متن‌ها دورترین واژگان انگلیسی را به کار می‌برند و گو این که مسئله برای‌شان حد پرش چیزی از جنس هزار حاشیه‌ ریز و درشت دنیای خودشان است. اما این که چرا در طول این جام جهانی، این قدر این موضوع برجسته شد به نظرم نه به خاطر حساسیت مضاعف نسبت به زبان فارسی، بلکه از یک جهت به خاطر اهمیت فوتبال است و از جهت دیگر به خاطر تغییر زبان فوتبالی‌ست.

من بر اساس شهودم و نه آماری می‌گویم زبان فوتبالی طی همین ده سال گذشته، دچار بی‌مبالاتی شده‌است. به این معنا که بدون هیچ اندیشه و تعقلی واژگان غربی را به کار می‌گیرد. اما تا این جای کار هنوز برای من غیرفوتبالی چندان مسئله‌ساز نیست و جز این که دیگر نمی‌توانم خیلی با نوشته‌ها و گزارش‌های فوتبالی ارتباطی بگیرم، مشکل دیگری به وجود نمی‌آورد. مسئله اصلی اما جایی‌ست که به شکل‌گیری فرهنگ مربوط می‌شود و این البته ناگزیر است. مسئله این است که این نظام واژگانی در دنیای فوتبال باقی نمی‌ماند و در جایی خارج از فضای فوتبالی هم ظهور و بروز دارد. به عنوان نمونه دوستی ورزشی‌نویس در نوشته‌اش به جای پس‌انداز از سیو استفاده می‌کند. درست است که این واژه اقتصادی در زبان انگلیسی سیو است، اما ما در فارسی معادل پس‌انداز را برای آن به کار می‌بریم. حالا چرا او می‌گوید سیو؟ احتمالاً چون برایش آشناتر است. نه به واسطه این که در کانادا زندگی می‌کند، بلکه به نظرم بیشتر به خاطر این که در دنیای فوتبالی زندگی می‌کند. جایی که به جای مهار توپ می‌گویند سیو. به جای نجات دروازه می‌گویند سیو و غیره. البته این پیش‌داوری من را این دوست می‌توانست تأیید یا رد کند که گویا برایش مهم نبود.

به هر حال، معتقدم این فرهنگ خزنده فوتبالی به خاطر اهمیت بالای این ورزش و سرگرمی در جامعه باید جدی گرفته‌ شود و حقیقتش من این را حق خودم به عنوان یک فارسی‌زبان می‌دانم که به این موضوع اعتراض کنم و در جهت مقابله با آن بکوشم. من اعتراض به این موضوع را چیزی از جنس اعتراض به تغییر محیط شهر و زندگی‌مان و حتی فراتر از آن می‌دانم که بدون استدلال قانع‌کننده، قابل پذیرش نیست.

در پاسخ به این استدلال‌ها در برابر این فارگلیسی‌نویسی فوتبالی‌ها اما دوستی استدلال کرده‌بود که بسیاری از اصطلاحات فوتبالی تخصصی است و جهانی و نمی‌شود با واژه‌ای دیگر جایگزین‌شان کرد. موافق نیستم. حقیقتش این موضوع فقط در ایران به این شکل مضحک فارگلیسی درآمده‌است. شما اگر به گزارش آلمانی‌ها گوش کنی یا هر زبان سوم دیگری، همه‌شان واژگان معادل خودشان را دارند، طوری که وقتی گزارش‌های آن‌ها را گوش می‌کنی و با آن زبان آشنایی نداری، مطلقاً واژه مشترکی پیدا نمی‌کنی که متوجه شوی. در صورتی که فرهنگ زبان‌های تخصصی و جهانی این طور نیست. نمونه‌اش علوم رایانه که واژگان مشترک و کلیدی را راحت‌تر می‌شود از متن و گفت‌وگو بیرون کشید.

اما مسئله دیگر به نفس کاربردی زبان برمی‌گردد. این که ما تا کجا باید واژگان را معادل کنیم، به نظرم کاملاً تابع کاربرد زبان است و وابسته به ماهیت آن حوزه. از این جهت معتقدم در حوزه‌هایی این کار ساده است و گاهی سخت و در مواردی حتی ناممکن. اما از این سختی و راحتی کار حالا درگذریم تا شاید زمانی به آن بپردازم.

مسئله اصلی ماهیت حوزه و هدف از بیان یا نوشتن یک متن یا گزارش و روایت است. فوتبال بر اساس فهم من به عنوان یکی از مردم عامه، نوعی سرگرمی است که ما از دیدن، بازی کردن و پی‌گیری اخبار و تحلیل‌های مرتبط با آن لذت می‌بریم. پس متنی که در مورد فوتبال نوشته می‌شود باید در مخاطب ایجاد لذت کند. این اتفاق وقتی می‌افتد که من بتوانم با آن متن ارتباط معنایی بگیرم. به نظرم با وارد کردن نظام واژگانی غربی و بدون فهم ارتباط فرهنگی و معنایی آن با جامعه هدف، ما این کارکرد اصلی را از زبان فوتبالی می‌گیریم. واژگان غربی ناآشنا وسط یک متن، باعث ایجاد وقفه می‌شود و به لذت متن خدشه وارد می‌کند. به عنوان نمونه واژه وینگر را در نظر بگیرید. این واژه را این روزها فوتبالی‌های متخصص و دیگران به تقلید از آن‌ها زیاد کار می‌برند. اولین بار که من این واژه را دیدم برای چند ثانیه با خودم کلنجار رفتم که آیا درست می‌بینم؟ فکر می‌کردم از آرسن ونگر حرف می‌زنند؟ می‌دانم بی‌ربط است، اما این خطای دید به خاطر آشنایی در همان حوزه فوتبال است که خودشان معتقدند تخصصی است. در همین فوتبال تخصصی ونگر از وینگر برای من آشناتر است.

مسئله دیگرش هم معنای زبان به مثابه کاربرد اصلی آن است. حقیقتش من با این واژگان ارتباط نمی‌گیرم و پدر و پدربزرگ من که مطلقاً نمی‌توانند ارتباط بگیرند. من حتی معنای کاربردی هافبک را هم در سال‌های نوجوانی که با حداقل زبان انگلیسی آشنا شده‌بودم، دریافتم و تا قبل از آن هافبک برای من تنها معنای بازیکنی را داشت که وسط زمین می‌ایستاد و این را هم از تجربه شهودی خودم به دست آورده‌بودم. پس این زبان که برای سرگرمی و لذت من فراهم آمده‌بود، حداقل ۱۵ سال از کارکرد اصلی‌اش تهی‌ شده‌بود. یا این که مثلاً در مورد آفساید، وقتی این واژه را ما وارد زبان‌مان می‌کنیم، پس باید آن‌ساید را هم لابد وارد کنیم که من بتوانم تقابل این‌ها را بفهمم. یعنی اگر آفساید تخصصی است و معنایی را تداعی می‌کند که قابل معادل‌سازی نیست، آن‌ساید هم باید این طور باشد. نه این‌که من تازه حالا که بیشتر گزارش انگلیسی می‌بینم با آن‌ساید آشنا شده‌ام. از این رو به نظرم کلیت چیزی که از آن به تخصصی بودن تعبیر می‌شود، ریشه در جایی دیگر دارد و احتمالاً چیزی از جنس عدم اعتماد به نفس زبانی و عدم خلاقیت و آفرینش ادبی و حتی هنری باشد، البته اگر تفاخر اهل فضل را در نظر نگیریم.

شما به گزارش‌های فوتبالی انگلیسی که گوش می‌کنی، گاهی حس می‌کنی یک ادیب انگلیسی حرف می‌زند، این قدر که زبان روایت‌شان روان و با واژگانی غنی‌ست. این البته به خاطر بی‌سوادی هم است. من نمی‌دانم معیار گزینش گزارشگرها جاهای مختلف دنیا چیست، اما فکر می‌کنم حداقل در شبکه‌های انگلیسی‌زبان، علاوه بر دانش فوتبالی، تسلط به زبان و حتی ادبیات و شیوه روایت هم مطرح باشد. این را بر اساس حاصل کارشان می‌گویم. اما در ایران بعید می‌دانم همان شرط لازم دانش فوتبالی هم آزموده شود و صرفاً اگر طرف کم تپق بزند و حدود سیاسی و اجتماعی سیمای میلی را رعایت کند، براشان کافی‌ست.

به هر رو این موضوع جدی است و جا دارد بیشتر به آن پرداخته‌شود. به شخصه از دیدن این متن‌های فارگلیسی همان قدر آزرده می‌شوم که از دیدن زباله در محل زندگی‌ام و بلکه هم بیشتر.

 

آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

 

جستارهای وابسته

  • راه‌اندازی پژوهشکده‌ای برای تقویت زبان فارسی در افغانستانراه‌اندازی پژوهشکده‌ای برای تقویت زبان فارسی در افغانستان شماری از پژوهشگران در کابل نهادی ویژه را برای تقویت زبان و ادبیات فارسی در افغانستان به نام پژوهشکده زبان و ادبیات راه‌اندازی کرده‌اند. به گفته‌ی فرنشین این پژوهشکده، این نهاد با آرمان تقویت زبان و ادبیات به عنوان ابزار ارتباطی، رشد زبان و ادبیات، روشمندسازی و کاربردی کردن پژوهش‌های ادبی ایجاد شده […]
  • بارگیریِ «دستورزبانِ فارسیِ میانه»ی راستارگویوابارگیریِ «دستورزبانِ فارسیِ میانه»ی راستارگویوا پارسی‌انجمن: «دستورزبانِ فارسیِ میانه» نوشته‌ی ایرانشناسِ روس «راستارگویوا» است که نخستین بار به سالِ ۱۳۴۷ با گردانشِ ولی‌اله شادان در «بنیادِ فرهنگِ ایران» چاپ شد. با از میان رفتنِ بنیادِ فرهنگِ ایران در پیِ انقلابِ اسلامی، چاپِ دومِ این دستور را «انجمنِ آثار و مفاخرِ فرهنگی» در سالِ ۱۳۷۹ بازچاپ […]
  • صدرالدین عینی، زبان فارسی و تاجیکستانصدرالدین عینی، زبان فارسی و تاجیکستان دکتر جلال متینی- عینی با تغییر نام زبان فارسی به تاجیکی، مرزبندی تاجیکستان، و تغییر خط به سریلیک کاملاً موافق بوده است. صدرالدین عینی بسیار زود تشخیص داده بوده است که به اصطلاح باد بر بیرق استالین می‌خورد. پس عمر خود را وقف اموری کرده است که مورد نظر وی بوده است. و البته استالین هم در سالهای پایان عمر عینی با برکشیدن وی به مقام ریاست […]
  • ولنگاری زبانی گزارشگران ورزشیولنگاری زبانی گزارشگران ورزشی کورش جنتی: گزارشگران ورزشی به یاد داشته باشند که کاربرد واژه‌های انگلیسی به جای واژه‌های پارسی نشانۀ توانمندی آنها در زبان انگلیسی نیست که نشانۀ ناتوانی آنها در زبان پارسی است.
  • بارگیری «دستورنامه‌ی پارسیگ» نیبرگبارگیری «دستورنامه‌ی پارسیگ» نیبرگ پارسی‌انجمن: واپسین ویراست دستورنامه‌ی پارسیگ[=پهلوی] هنریک ساموئل نیبرگ (۱۹۷۴-۱۸۸۹) ایرانشناس سوئدی در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۷۴ در دو دفتر چاپ شد. دفتر نخست برگزیده‌ی نوشته‌های پارسیگ است و دفتر دوم واژه‌نامه‌ و دستورزبان پارسیگ. […]
  • دادخدا سیم‌الدّین‌اف برنده جایزه‌ی بنیاد منوچهر فرهنگی شددادخدا سیم‌الدّین‌اف برنده جایزه‌ی بنیاد منوچهر فرهنگی شد جایزه‌ی امسال «بنیاد منوچهر فرهنگی» در تاجیکستان به «دادخدا سیم‌الدّین‌اف»، پژوهشگر و استاد دانشگاه در زبان و ادب ایران باستان، هموند [عضو] اکادمی علوم تاجیکستان و فرنشین [رئیس] بخش همگونی واژه‌ها در آکادمی علوم و حکومت تاجیکستان داده […]

1 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. با درود

    نویسندهٔ این نوشتار را نه میشناسم ولی باشان همنظر ام، زبانی که در گزارشهای ورزشی ازش استفاده میشود برای مردم نافهمیدنی و گیجکننده‌ست، من میخواهم شیوهٔ نوشتنِ خودشان را نقد کنم زیرا در چندین جا از همین نوشتار به واژه‌هائی برخورد کردم که برام گیجکننده بود؛

    ۱) قابلِ توجه، قابلِ پذیرش، قابلِ معادلسازی؛ این کار یعنی چه؟ یادم هست در کلاسِ زبان انگلیسی آموزگارمان واژهٔ considerable را قابلِ توجه معنا کرد ولی هنوز نه میدانم خواستِ نویسندگان از قابل چیست! ترکیبِ شگفتیست، این که همه جا این چونین چیزی مینویسید بدین معنا نیست که مردمان میفهمندش!

    ۲) مورد توجه قرار گرفت؛ آیا تا کنون شنفته اید که کودکی چهار ساله به جایِ توجه کردن بگوید موردِ توجه قرار دادن؟ حتی کودکان نیز میدانند چونین چیزی اشتباه است. توجه کردن دو واژه و موردِ توجه قرار دادن پنج واژه است، در همهٔ زبانهای دنیا رسم است که هرچه شمارِ واژه‌ها کمتر و مفهومِ سخن بیشتر باشد، زبان گویاتر است ولی در ایران به چونین چیزی باور نه دارند!

    ۳) واژه‌های بیمعنا
    طی همین ده سال گذشته؟ ، در همین ده سالِ گذشته

    بی‌مبالاتی چیست؟

    تعقل چیست؟ اگر اندیشه یعنی تعقل چرا دو چیزِ هم‌معنا را مینویسید.

    غیرفوتبالی؟ شما تا به امروز پیشوندِ “نا” را در زبانِ گفتاری نه شنفته اید؟ واژهٔ غَیر در زبان گفتاری هرگز به کار نمیرود مگر در شهرِ تهران که شگفت شهریست، من آن را مِرسیستان مینامم!

    درست؛ نافوتبالی

    باقی نمی‌ماند! چرا نمیگوید ماندن؟

    ظهور و بروز! ظهور چیست؟ بُروز چیست؟

    معادل! چرا نمیگویید برابر؟

    آری این واژه‌ها سده‌هاست که نوشته میشوند ولی به یزدان سوگند ما گویشورانِ شوربخت نمیفهمیمشان.

    ۴) در زبانِ پارسی پس از آن چه که من پیشنِشین مینامم و شما شاید حرفِ اضافه بنامید، فعلها یا کنشبرها در شکلِ مصدریشان به کار میروند، چند نمونه از اشتباه‌هاتان را ببینید؛

    الف) نوشتارتان؛ از جهت دیگر به خاطر تغییر زبان فوتبالی‌ست.

    درست؛ به خاطرِ تغییرکردنِ زبانِ فوتبالی

    ب) نوشتارتان؛ من اعتراض به این موضوع را چیزی از جنس اعتراض به تغییر محیط شهر و زندگی‌مان و حتی فراتر از آن می‌دانم که بدون استدلال قانع‌کننده، قابل پذیرش نیست؛
    درست؛ اعتراض کردن به این موضوع را چیزی از جنسِ اعتراض کردن به تغییر کردنِ محیطِ شهر و زندگیمان و حتی فراتر از آن میدانم.

    پ) نوشتارتان؛ در پاسخ به این استدلال‌ها در برابر این فارگلیسی‌نویسی فوتبالی‌ها اما دوستی استدلال کرده‌بود

    این جمله مشکلِ بنیادانه دارد!

    درست؛ در پاسخ دادن به این استدلالها در برابرِ فارگلیسینویسیِ فوتبالیها دوستی استدلال کرد

    در این جمله “این” پیش از فارگلیسینویسی و “اما” زیادی هستند و ساختاربندی جمله‌تان نادرست است، زمانِ جمله نیز باید گذشتهٔ ساده باشد نه گذشتهٔ پیشین!

    ث) نوشتارتان؛ مسئله اصلی ماهیت حوزه و هدف از بیان یا نوشتن یک متن یا گزارش و روایت است

    درست؛ مسئلهٔ اصلی ماهیتِ حوزه و هدف از بیان کردن یا نوشتنِ متن یا گزارش یا روایتی ست

    ۱) ماهیتِ حوزه چیست؟ بگویید ما هم بفهمیم!

    ۲) که گفته است که عددِ یک در پارسی همانندِ عددِ یک در اسپانیایی و فرانسه و ایتالیایی اسمها را نامعیین و ناشناس میکند؟ زمانی که مینویسید “یک متن یا گزارش و روایت” خواننده میپرسد چرا یکی؟ چرا دوتا نه؟ عددِ یک شمار را مشخص میکند و گاه‌گاه شاید همچون un و una در اسپانیایی کار کند که بازهم نادرست است.

    ج) نوشتارتان؛ فوتبال بر اساس فهم من به عنوان یکی از مردم عامه، نوعی سرگرمی است که ما از دیدن، بازی کردن و پی‌گیری اخبار و تحلیل‌های مرتبط با آن لذت می‌بریم

    درست؛ فوتبال بر اساسِ فهمِ من که از مردمِ عامه هستم، نوعی سرگرمیست که ما از دیدن و بازی کردن و پیگیری کردنِ خبرها و تحلیلهای مرتبط با آن لذت میبریم

    در پارسی نوشتنِ ” از دیدن، بازی کردن و پی‌گیری” به دو دلیلِ آشکار نادرست است؛

    یک) باید میانِ دیدن و بازی کردن و پیگیری کردن، حرفِ ربط یا همپیوندگرِ “و” را بِنِهید، آن گونه که نوشته اید در زبانِ انگلیسی درست است نه در پارسی، چراییش را نیز میتوانید از همان کودکِ چهار ساله بپرسید!

    دو) باید نوشت؛ از دیدن و بازی کردن و پیگیری کردن، چرا؟ زیرا پیشنشینِ “از” گروهِ “دیدن و بازی کردن و پیگیری کردن” را مدیریت میکند.

    جای آن که پیشنشین as در انگلیسی را به “به عنوانِ” ترجمه کنید به انگلیسی‌آموزان کارکردش را بی‌آموزید.

    چ) احتمالاً چیزی از جنس عدم اعتماد به نفس زبانی و عدم خلاقیت و آفرینش ادبی و حتی هنری باشد، البته اگر تفاخر اهل فضل را در نظر نگیریم.

    این نیز مشکلِ بنیادانه دارد!

    درست؛ احتمالاً چیزی از جنسِ ناخودباوریِ زبانی و نه بودنِ آفرینش ادبی و حتی هنری باشد

    عدمِ اعتماد به نفس چیست؟ آیا منظورتان “نه داشتنِ خودباوری ست؟”

    عدم خلاقیت چیست؟ عدمِ خلاقیت و آفرینش چیست؟ آیا منظورتان نه بودن یا نه داشتنِ آفرینشگری ست؟
    اگر خلاقیت یعنی آفرینش چرا دو بار یک مفهوم را تکرار میکنید؟
    اهلِ تفاخر و فضل که هستند؟ بگویید تا آشنا شویم

    این که مینویسند عدمِ خلاقیت به معنای آن نیست که ما مردمِ ساده آن را درمی‌یابیم.

    ح) نوشتارتان؛ به این معنا که بدون هیچ اندیشه و تعقلی واژگان غربی را به کار می‌گیرد

    درست؛ به این معنا که بی اندیشیدن واژه‌های غربی را به کار میبرد

    پیرامونِ اندیشه و تعقل که گفتم ولی بنیادانه نوشتنِ این دو واژه بیجا و نادرست است.

    دیگر شگفتیهایی که در نوشتارتان یافته میشود؛

    نوشتارتان؛ شما به گزارش‌های فوتبالی انگلیسی که گوش می‌کنی، گاهی حس می‌کنی یک ادیب انگلیسی حرف می‌زند

    این یکی واقعا بچگانه‌ست!

    درست؛ شما هنگامی که به گزارشهای فوتبالیِ انگلیسی گوش میکنید گاهی حس میکنید که ادیبی انگلیسی حرف میزند

    نخست این که در پارسی نیاز نیست ضمیرهای فاعلی را بنویسید چرا که پایانکِ فعلها کننده را نمایندگی میکند.

    دوم این که با ضمیر شما، فعلِ “میکنید” می آید و نه “میکنی” دلیلش را همان کودکِ چهار ساله میداند!

    باز که نوشته اید “یک ادیبِ انگلیسی حرف میزند”، باز همان کودکِ چهارساله میداند که “ادیبی انگلیسی حرف میزند” درست است، در زبانِ تهرانیان چونین چیزِ خنده‌آوری بسیار رواجمند است.

    نوشتارتان؛ شما اگر به گزارش آلمانی‌ها گوش کنی

    درست؛ اگر به گزارشِ آلمانیان گوش کنید

    باز نیز میگویم؛ نوشتنِ ضمیرهای فاعلی در پارسی کاری بیهوده‌ست، اگر هم نوشتید باید با فعل همداستانی کند، پس “شما گوش کنید” درست است.

    نوشتارتان؛ به نظرم با وارد کردن نظام واژگانی غربی و بدون فهم ارتباط فرهنگی و معنایی آن با جامعه هدف، ما این کارکرد اصلی را از زبان فوتبالی می‌گیریم. 

    این جمله از بنیاد مشکلمند است!

    درست؛ به نظرم، با وارد کردنِ واژه‌هایِ غربی بی فهمیدنِ ارتباطِ فرهنگی و معناییشان با جامعهٔ هدف، این کارکردِ اصلی را از زبانِ فوتبالی میگیریم.

    منظورتان “بِدونِ فهم، ارتباطِ فرهنگی” ست یا “بدونِ فهمِ ارتباطِ فرهنگی”؟ منظورتان هر کدام که باشد نادرست است!

    نخست این که تهرانیان و نویسندگان باید بی آموزند که نوشتن و گفتنِ پیشنشین یا حرفِ اضافهٔ “بی” آسانتر و بهتر است از ترکیبِ فارسی-اربیِ “به دونِ”

    دوم؛ بازمیگویم که پس از پیشنشینها یا حرفهای اضافه فعل در شکلِ مصدری به کار میرود.

    مسئله دیگرش هم معنای زبان به مثابه کاربرد اصلی آن است. 

    این جمله‌تان واقعاً بیمعناست!

    از این که چونین نوشتاری را در تارگاهِ پارسی‌انجمن دیدم نخست شگفت کردم و سپس خندَه‌م گرفت، میتوانم کتابی بیست و اندی برگ دربارهٔ نادرستنویسیهای همین نوشتار و همین نویسنده بنویسم، از این نوشتار چیزی اندر نی یافتم و گُمان نه میکنم کس دیگری نیز چیزی ازش بفهمد، ایشان (مهرداد بزرگ) اگر به زبانِ پارسی می‌اندیشند نخست زبانِ نوشتنِ خویش را اصلاح کنند تا این اندازه بچگانه و شرمبار نه باشد.

    قصدم از نوشتنِ این نظرنامه یاددادنِ چیزی به نویسنده نیست که انتقاد کردن است، امیدوار ام به دستشان برَسَد.

    سپاس و بدرود.

دیدگاهی بنویسید.


*