دکتر محمد حیدری ملایری: وندها یکی از افزارهای فَریستِ (عمدهی) واژهشناسی در زبانهای هندواروپاییاند. این یادداشتِ کوتاه نگاهی است به کاربردهای پسوندِ «-گان» در پارسی.
«-گان» چِمار (معنا) های گوناگونی به واژه میدهد که گَرین (مهم) ترین آنها چنیناند:
۱) نسبت و رابطه. نمونهها:
بازرگان ( = بازارگان، از بازار)،
دهقان ( = دهگان، از ده)،
گروگان (از گرو)،
نخجیرگان ( = شکارگر، از نخجیر)،
پدرگان ( = ارثی که از پدر میرسد)،
مادرگان،
رایگان ( = هرچیز که در راه یابند، از راه)،
شایگان (از شاهگان، از شاه)،
۲) گاه چِمار (معنا) را چندان دگر نمیکند، بلکه ساگِن (نوآنس) پدید میآورد:
دوستگان ( = دوست، معشوق)،
فرزندگان ( = فرزند)،
خدایگان ( = سرور، بزرگ، از خدای = سرور، بزرگ)،
۳) پسوندِ بیشال (جمع) است و جایگزینِ «ـان» میشود: همگان، زندگان، مردگان، تشنگان، بندگان. این جایگزینی دو رایَن (دلیل) دارد. یکی اینکه در پارسیِ میانه این واژهها به واکِ «ـگ» پایان مییافتهاند (زِندگ، مُردگ، تشنگ، بندگ)، که وختی «ـان» به آنها میپیوسته بخش پایانی «ـگان» میشده است. رایَنِ دوم این است که واکِ «گ» کَریایِ (فونکسیونِ) خوشاوایی دارد. اگر بخواهیم واژههای بالا را با پسوندِ «ـان» بیشال (جمع) ببندیم خواهیم دشت: زندهآن، مردهآن، تشنهآن، بندهآن، که آواییکِ پارسی نمیپسندد. درآمدنِ «ـگـ» میان دو خودآوای (مصوتِ) (eh) é و â این ناخوشاوایی را از میان میبرد.
درواقع پارسیزبانان برای ساختن دیسهی بیشالِ واژهای که به é پایان مییابد به دنبال چگونگیِ آن در پهلوی نمیگردند، بلکه خودکارانه پسوندِ «-گان» را به کار میبرند. گواهیِ این زویه (مدعا)، واژههای عربیای اند که به é پایان مییابند و با «ـگان» بیشال مییابند: خاصه ← خاصهگان، خاصگان؛ سفله ← سفلگان، سفلهگان؛ نخبه ← نخبهگان؛ رقاصه ← رقاصهگان؛ نظاره ← نظارهگان؛ و دیگرها.
۴) «-گان» گاهی نشانگر گروه و بازگَرش (تکرار) است:
یگان، دَهگان، صدگان، هزارگان، سیگان، شصتگان.
پادگان = گروهی سرباز که در مکانی جای گزیدهاند و به نگهبانیِ آن گماشته شده باشند (دهخدا)؛
(در ارتش ساسانیان و در زبان پارسی میانه pāygān که خوانش دیگری از pādgān میتواند باشد به معنای سربازان پیاده بوده است، همان طور که pawn در انگلیسی و piéton در فرانسه از ریشهی pedo لاتین به معنای پا است.)
دِرَمگان= درمها (دهخدا)؛
دینارگان= دینارها.
۵) پسوندِ نامِ جشنها: فروردینگان، تیرگان، مهرگان، آبریزگان، نوگان. این پسوند در اینجا هم بازگَرش (تکرار) را میرساند، آیینهایی که بازگرشیده میشوند.
۶) نامِ خانوادهها: گیوگان، کشوادگان، که در اینجا هم گونهای پسوندِ گروه و بیشال است.
۷) نامِ مکانها: سمنگان، شاپورگان، گلپایگان، و دیگرها.
تَرمشناسیِ (ترمینولوژی) دانشیکِ پارسی به پسوندِ «-گان» نیاز فراوان دارد. از اینرو با آن شماری تَرم (اصطلاح) ساختهاند، برای نمونه از گروه مصاحب:
آرامگان (calms، آرامگانِ جدیی، آرامگانِ سرطانی)، بادهای چهلگان (forties roaming)، جنوبگان، شمالگان.
همچنین فرهنگ ریشهشناختیِ اخترشناسی و اخترفیزیک پسوندِ «-گان» را برای پیشنهاد تَرمهای زیر به کار برده است:
آسودگان holiday
ایزدگان deity
تَنومگان personnel، از تَنوم person
چهارگان tetrad
داتارگان authority، داتار author
سوگان azimuth
گیتیگان multiverse
مَرتوگان humanity، از مَرتو human
نمادگان notation
هامَتگان commentary، از هامَت comment
هَرگان universe، universal (به چِمارِ عام، عمومی، کلی)
هَمدارگان community از همدار common
برای بیشتر دانستن دربارهی این تَرمها میتوان تارسیتِ فرهنگ را از «اینجا» دید.
دیدگاهی بنویسید.