عدم و کاربردهای آن

شهربراز: عدم واژه‌ای است عربی به معنای «نیستی و نابودی» و در حالت فعل معنای آن «نابود شدن» است. گونه‌ی تراگذاری یا متعدی آن «اعدام» است به معنای «نابود کردن». «عدم» مخالف «وجود» است. سعدی در قصیده‌ای می‌گوید:

دُنیی آن قدر ندارد که بر او رشک بَرَند

 تا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

یا

شرف مرد به جود است و کرامت، نه سجود

هر که این هر دو ندارد، عدمش به ز وجود!

عدم به معنای جهان نیستی هم به کار می‌رود (در برابر وجود به معنای جهان هستی). برای نمونه حافظ می‌گوید:

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود

بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

یا

ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

از آنجا که در زبان عربی واژه‌سازی تنها بر پایه‌ی ترکیب واژگان است و پسوند و پیشوند ندارد برای منفی‌سازی از واژه‌ی «عدم» استفاده می‌کنند برای نمونه

– «صحه» یعنی تندرستی و «عدم صحه» یعنی ناتندرستی

– «کفایه» یعنی بسندگی و «عدم کفایه» یعنی نابسندگی

– صلاحیه یعنی شایستگی و عدم صلاحیه یعنی ناشایستگی

– «تساوی» یعنی برابری و «عدم تساوی» یعنی نابرابری

در زبان پارسی برای این گونه ترکیب‌ها همان طور که در بالا آمده، می‌توان پیشوند «نا-» یا «بی-» را به کار برد. متاسفانه این ساختار عربی نیز بر زبان پارسی تحمیل شده است و گذشته از ترکیب‌های عربی، واژه‌ی «عدم» بر سر واژه‌ها و ترکیب‌های پارسی نیز آورده می‌شود. به نظر من شاید شناخته‌ترین و مسخره‌ترین ترکیب «عدم سوء پیشینه» باشد که خیلی آسان می‌توان آن را «خوش‌پیشینگی» یا «پاکدستی» گفت. پاکدست را فردوسی نیز به کار برده است:

نبیره‌ی جهاندار هوشنگ هست

 همان راد و بینادل و پاکدست

سنایی نیز در قصیده‌ای می‌گوید:

سر به سر دعوی ست مردا، مرد معنی دار کو؟

تیزبینی، پاکدستی، رهبری غمخوار کو؟

بسیاری از ترکیب‌های دیگر را می‌توان با «بی-» ساخت:

– عدم توجه = بی‌توجهی

– عدم دقت = بی‌دقتی

ترکیب پادگو (متناقض) دیگری هم امروزه رایج است و آن «عدم وجود» است که بسیار بی‌معنا است. می‌توان به آسانی به جای آن گفت «نبود». به جای «عدم وجود امکانات» می‌توان گفت «نبود یا نداشتن امکانات».

هرچند وقتی واژه‌های پارسی نیستی و جهان نیستی را داریم بهتر است آنها را به کار ببریم اما اگر هم می‌خواهیم «عدم» را به کار ببریم بهتر است آن را به همان دو معنای اصلی یعنی نیستی و جهان نیستی به کار ببریم و از به هم ریختن ساختار نحوی و واژه‌سازی زبان پارسی خودداری کنیم.

مورد مشابه دیگر، حرف اضافه‌ی عربی «بدون» است که به جای آن هم می‌توان از پیشوند پارسی «بی-» استفاده کرد. برای نمونه

بدون توجه = بی توجه

بدون استفاده = بی‌کاربرد، بی‌استفاده

به جای «گزارشگران بدون مرز» به آسانی می‌توان گفت «گزارشگران بی‌مرز» یا به جای «پزشکان بدون مرز» می‌توان گفت «پزشکان بی‌مرز».

 

جستارهای وابسته

  • ۱۲۱. پیشوندهای «نا-» و «بی-»۱۲۱. پیشوندهای «نا-» و «بی-»
  • زبان خوارزمیزبان خوارزمی شهربراز: زبان خوارزمی مانند زبان سغدی و پهلوی (پارسی میانه) از شاخه‌ی زبان‌های ایرانی میانه است و از نگر گیتی‌شناسی نیز در گستره‌ای میان سخنگویان زبان پارسی میانه و سغدی جای می‌گرفته است. زبان خوارزمی اندک اندک و به ویژه با آمدن ترکان به سرزمین خوارزم و کشتار ایرانیانِ خوارزمی به فراموشی رفت و ترکی جای آن نشست. […]
  • گاه‌های خوراک‌ِ روزانهگاه‌های خوراک‌ِ روزانه شهربراز: امروزه بیشتر در زبان پارسی گاه‌های خوراک‌ِ روزانه را «صبحانه» و «ناهار» و «شام» می‌گوییم، ولی در بسیاری از شهرها و نیز گویش‌ها نام‌های دیگری هم به کار می‌رود. در اینجا چند نام (ناشتایی، چاشت، ناهار و شام) را […]
  • شناخت‌نامه: «مفاتیح‌العلوم» خوارزمیشناخت‌نامه: «مفاتیح‌العلوم» خوارزمی شهربراز: یکی از نخستین دانشنامه‌هایی که در دوران پس از اسلام نوشته شده است «مفاتیح‌العلوم» یا «کلیدهای دانش‌ها» است که دانشمندی ایرانی به نام «ابوعبدالله احمد ابن محمد ابن یوسف خوارزمی» در سده‌ی چهارم هجری/ دهم میلادی نوشته است و در این جستار به شناساندن آن […]
  • همتای پارسی «دُشَک» چیست؟همتای پارسی «دُشَک» چیست؟ شهربراز: امروزه در زبان پارسی برای نامیدن بخشی از بستر که در زیر جای می‌گیرد و روی آن می‌خوابیم واژه‌ی ترکی‌تبار «دُشک» یا «تُشک» را به کار می‌بریم. واژه‌ی پارسی همتای «دُشک» که در شاهنامه و دیگر نوشتارهای پارسی کهن به کار رفته است «نِهالین» است که به گونه‌ی «نِهالی» کوتاه شده […]
  • پورداوود و واژه‌سازیِ دانشیِ پارسیپورداوود و واژه‌سازیِ دانشیِ پارسی شهربراز: برای واژه‌سازی دانشی به کارگیری زبان‌های باستانی ایرانی بایسته است. استاد ابراهیم پورداوود در پیشگفتاری بر کتاب «فرهنگ پهلوی- فارسی» دکتر بهرام فره‌وشی چنین نوشته است: «پیش از هرچیز باید به زبانی بپردازیم که پیش از پارسی نو، زبان نیاکان ما بوده و آن پارسی میانه است. پارسی نو فرزند پارسی میانه است و پارسی میانه فرزند پارسی […]

3 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. It was a nice and correct article, However, you have a mistake and that is “tazi” which must be written by “ta” like “taval”. “tazi” with “te” like “tanoor” has differnet meening. You wish to refer to “Arabs” and that must be written with “Ta” not “te” Should you need more information or if you dont know why, please contact me. My apology that I do not have Persian font on my computer.

    thanks and regards
    rezajazar@gmail.com

  2. بسیار آموزنده بود . ولی هنگامیکه به کسی برگه «عدم سوء پیشینه» می دهند به دقت به معنی این نیست که پیشینه خوبی دارد تنها نشان می دهدکه بدپیشینه نیست. همان گونه که حکم برائت در دادگاه به این معنی نیست که اثبات شده شخص بی گناه است تنها نشان می دهد که دلیلی یافت نشده که بگوید گناهکار است. برای این واژه بهتر است یه فکر دیگر کنیم

دیدگاهی بنویسید.


*