پاسخِ فرنشینِ فرهنگستانِ دانشهای تاجیکستان به نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن

سرورِ ارجمند، دکتر فرهاد رحیمی، فرنشینِ فرهنگستانِ دانشهای تاجیکستان (رئیس آکادمی علوم تاجیکستان)، به نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن به سررشته‌دارانِ تاجیکستان پاسخ داده است.

ایشان در پاسخ بدین درخواستِ پارسی‌انجمن که «نامِ درست و راستینِ زبانِ تاجیکان که «پارسی» است به رسمیت شناخته شود»، به درستی گفته‌اند که دانشمندانِ ایرانی، افغانستانی و تاجیک هرگز «پارسی/ فارسی»، «دری» و «تاجیکی» را سه زبان جدا ندانسته‌اند، ولی، با همه‌ی این، افزوده‌اند: «غیر از زمینه‌های تاریخی و ادبی که قبلاً یاد شده بودند، واقعیت سیاسی امروز کشور، منطقه و جهان را نیز باید در نظر داشت.»

وی در پاسخ به درخواستِ دیگر پارسی‌انجمن برای پی‌ریزیِ «برنامه‌ای زمانمند برای بازگرداندنِ خطِّ نیاکانی به تاجیکستان» نوشته‌اند: «ما، تاجیکان، تقریباً ۹۰ سال است که با الفبای سیریلیک می‌نویسیم و ایجاد می‌کنیم و در این مدت صاحب میراث گرانبهای ادبی و علمی شدیم … از میراث ادبی و علمی که به الفبای سیریلّیک نوشته شده است، نمی‌توان صرف نظر کرد. علاوه بر این، در این فاصله مقدار هنگفت اثرهای ادبی و علمی گذشتگان به خطّ سیریلیک برگردان و نشر گردیده‌اند.» ایشان، سپس، به هزینه و زمانِ هنگفتی که دگرگونیِ دبیره نیاز دارد پرداخته و از راهکارهایی همچون بهره از فناوری برای گردانشِ دبیره و نیز بایستگیِ آموزشِ دبیره‌ی پارسی در دبستانها و دانشگاههای تاجیکستان سخن گفته است.

فرنشینِ فرهنگستان، در پایان، در پاسخ به درخواستِ پارسی‌انجمن برای فراهمشِ «زمینه‌های قانونی برای پالایشِ زبانِ پارسی در تاجیکستان از واژه‌های بیگانه، جلوگیری از آشفتگیِ بیشترِ زبان و جایگزینیِ کاملِ زبانِ پارسی به جای زبانِ روسی» دشواریهای در پیش پایشان همچون «پست بودن صفت تعلیم زبان و ادبیات تاجیک در مؤسسه‌های تحصیلات میانه و عالی، بد بودن صفت اکثر کتابهای درسیِ زبان و ادبیات تاجیک، نبودن نظارت لازمه به اجرای قانون عاید به زبان دولتی، قرار و فرمانهای سرور دولت و حکومت تاجیکستان از طرف نهادهای ذی‌دخل» را برشمرد، و نوید داد: «در این زمینه عملهای مهمی به سامان رسیدند و برنامه‌های عظیم‌تری در حال تطبیق (اجرا) قرار دارند.»

به دنباله، پاسخِ فرنشینِ فرهنگستانِ دانشهای تاجیکستان به نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن آمده است.

***

باعث قناعتمندی است که شما به مسئله‌های بحث‌طلب و حل‌طلب زبان تاجیکی، از آن جمله نام، الفبا و وضع امروزه آن، توجه نموده‌اید و مشکلهای در این زمینه موجود را به مشاهده گرفته و به میان گذاشته‌اید.

نخستین مسئله‌ای که شما مطرح نموده‌اید، به نام زبان تاجیکی وابسته است. به نوشته شما، «نام درست و راستین زبان تاجیکان «پارسی» است.» به معلومات شما می‌رسانیم که اهل علم و ادب ما در گذشته‌های دور و نزدیک در مورد زبانی که با آن اثرهای ادبی و علمی آفریده‌اند، به جز اصطلاح «پارسی» («تاریخ سیستان»)، همچنین مفهومهای «پارسی دری» (ابولعباس مروزی)، «فارسی دری» (فردوسی)، «لفظ دری» (عنصری)، «دری» («دُرّ دری») (ناصرخسرو)، «نظم دری» (نظامی)، «سخن گفتن دری» (حافظ)، «گفتار دری» (اقبال)، «لسان فارسی» («تاریخ نافع» محمّدعلی بلجوانی، سده ۱۹م) استفاده کرده‌اند. اما با دیگر شدن مرزبندیهای سیاسی و جغرافی در قلمرو یک زبان یگانه، زبان فارسی دری را در ایران «فارسی»، در افغانستان «دری» و در تاجیکستان «تاجیکی» نامیدند.

لازم به تأکید است که بزرگان علم و ادب معاصر تاجیک، از قبیل استاد صدرالدین عینی و آکادمیسین باباجان غفوروف، هرگز این سه زبان را سه زبان مستقل و از هم بیگانه نشماریده‌اند. برای مثال، استاد عینی که در سرگه تشکل ادبیات معاصر تاجیک می‌ایستاد، مقاله خود را «در اطراف زبان فارسی و تاجیکی» (مجله «رهبر دانش»، ۱۹۲۸، شماره ۴-۵) با چنین جمله‌ها آغاز نموده است: «بعضی کسانی که به زبان تاجیکی درست آشنا نیستند، «زبان تاجیکی از فارسی چه قدر فرق دارد؟» گفته می‌پرسند، اما کسی که به ادبیات کهنه و نو فارسی و تاجیکی شناسایی دارد، بخوبی می‌داند که در میان اینها فرق اساسی نیست. درست، اگر ما لهجه‌های محلی را در نظر گیریم و به همان نگاه کرده، زبان را به گروهها جدا کنیم، نه این که در بین ایران و آسیای میانه، بلکه در بین خود اهالی تاجیکستان و ازبکستان هم خیلی لهجه‌های جداگانه یافت می‌شوند. لیکن در دنیا هیچ قومی نیست که جداگانگی جزئی لهجه‌های محلی را در نظر گرفته، برای هر لهجه یک زبان جداگانه ساخته برآورده باشد. یک تاجیک یا یک ایرانی اثرهای سعدی، حافظ، نظامی و مانند اینها را چه قدر فهمیده و دوست داشته خواند، همان قدر هم اثرهای ابوعبد‌الله رودکی، کمال خجندی، عصمت بخارایی، سیف اسفرنگی و مانند اینها را فهمیده و دوست داشته می‌خواند. یک تاجیک برای فهمیدن بعضی لغتهای از فارسی قدیم گرفته شده فردوسی به چه ‌اندازه به دشواری افتد، یک ایرانی هم برای فهمیدن آن همان قدر دشواری می‌کشد.» (زبان تاجیکی در مبنای مباحثه‌ها. -دوشنبه: «عرفان».-۲۰۰۷.- ص. ۱۶۲). و یا آکادمیسین باباجان غفوروف در یکی از سفرهایشان به ایران، سال ۱۹۷۳، در جواب به سؤال روزنامه‌نگار ایرانی سیروس علی‌نژاد «نخست می‌خواستم از وجوه ارتباط و اختلاف فارسی ایران و تاجیکستان برایم بگویید؟» گفته‌اند: «تاجیکها زبان فارسی را به شکل اصیل‌تری نگاه داشته‌اند. چنان که کمتر آمیختگی پیدا کرد به زبان عربی که در ایران نفوذ یافت. البته، در این زمینه باید گفت که این تنها تفاوتی است که بین زبان تاجیکی با زبان ایرانی وجود دارد» … «زبان ما یکی است، منتها طرز تلفظ متفاوت است» (مجلّه «صدای شرق»، ۲۰۱۴، شماره ۱۲.)

خوشبختانه، ادیبان و دانشمندان ایران و افغانستان نیز که از این قضیه آگاهی دارند و در این زمینه تحقیق کرده‌اند، مانند ملک‌الشعرا بهار، سعید نفیسی، پرویز ناتل خانلری، لطفعلی صورتگر، نادر نادرپور، محمدجعفر یاحقی (ایران)، عبدالاحمد جاوید، واصف باختری، نجم کاویانی، لطیف نظامی، ناصر رهیاب (افغانستان) و دیگران، میان «فارسی»، «دری» و «تاجیکی» نه تنها تفاوت جدّی ندیده‌اند، بلکه به یگانگی آنها تأکید نموده‌اند.

بحث سه زبان مستقل بودن «فارسی»، «دری» و «تاجیکی»، طوری که از مکتوبهای استاد عینی برمی‌آید، از شرق‌شناسان روس، از جمله یوژنی ادواردویچ برتلس، میخائیل آندره‌یوف و آلکساندر نیکولایویچ بولدیروف سَر شده، بنا بر قول او (عینی)، «این جنجال تا سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۰ روز تا روز شدت کرده دوام نموده است.» (نامه‌های استاد عینی در باره زبان// محمدجان شکوری بخارایی. سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست. – دوشنبه: «ادیب».- ۲۰۰۳.- ص. ۸۸) استاد عینی شهادت داده است که «وقتی که من «نمونه ادبیات» را نوشته برآوردم، همه شرق‌شناسها به من مقابل برآمدند و آنها «زبان ادبی داشتن خلق تاجیک را» انکار کردند و همه گذشتگان ما را، هرچند در ماوراءالنهر رسیده باشند، به مُنُپولیای ایران دادن خواستند.» (همان جا، همان صفحه).

مرحله نو بحث زبان تاجیکی و تاجیک و مناسبت آنها به زبان فارسی و ایران، به مشاهده پرفسور عبدالنبی ستارزاده، با چاپ مقاله روزنامه‌نگار عابد شکورزاده «زبان تاجیکی پایه تاریخی ندارد» (روزنامه «نگاه»، ۱۰ اکتبر ۲۰۱۲) و پاسخ زبان‌شناس سیف‌الدین نظرزاده «زبان تاجیکی پایه تاریخی دارد!!!» (روزنامه «به قلّه‌های دانش»، ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲) آغاز گردید. متأسفانه، هم عابد شکورزاده و هم سیف‌الدین نظرزاده، یکی کمتر و دیگری بیشتر، به افراط و تفریط راه داده، حل مسئله مورد بحثشان را سهل پنداشته‌اند. برخلاف پنداشت آنها مسئله مذکور خیلی پیچیده‌تر است و آن را نمی‌توان با روش «سیاه و سفید» حل کرد. زیرا نه «تعبیر «زبان تاجیکی» بافته دشمن است و توهینی به اسم زبان مادری ماست (ع. شکورزاده) و نه به محض «آمدن عربها و موالیها و دین اسلام در سرزمین آسیای مرکزی اصطلاح «فارسی» از واژه‌های «تاجیکی» و «دری» دیده بیشتر رواج پیدا می‌کند» (س. نظرزاده)، (ع. ستارزاده. سخنی چند در حاشیه‌ رساله پرفسور ابراهیم عثمان «سرنوشت «تاجیک»// ابراهیم عثمان. سرنوشت «تاجیک». – دوشنبه.- ۲۰۱۵.- ص. ۷.)

وابسته به پیشنهادِ به رسمیت شناختن «پارسی» همچون نام زبان تاجیکی لازم به تأکید است که غیر از زمینه‌های تاریخی و ادبی که قبلاً یاد شده بودند، واقعیت سیاسی امروز کشور، منطقه و جهان را نیز باید در نظر داشت.

حق به جانب شاعر معروف تاجیک شادروان مؤمن قناعت است که گفته است:

فارسی گویی، دری گویی ورا،

هرچه می‌گویی، بگو،

مرز شعر و دلبری گویی ورا،

هرچه می‌گویی، بگو.

بهر من تنها زبان مادریست،

همچو شیر مادر است،

بهر او تشبیه دیگر نیست، نیست،

چونکه مهر مادر است.

پیشنهاد دیگر شما عاید به ضرورت برنامه‌‌ریزی زمانمند برای بازگرداندن خط نیاکانی به تاجیکستان می‌باشد. شما، البتّه، خبر دارید که تاجیکان در یک مدت کوتاه‌زمانی در عصر ۲۰ دوبار الفبای خود را دیگر کردند: یکی – از الفبای عربی فارسی اساس به لاتینی و دیگری – از لاتینی به سیریلیک. یعنی ما، تاجیکان تقریباً ۹۰ سال است که با الفبای سیریلیک می‌نویسیم و ایجاد می‌کنیم و در این مدت صاحب میراث گرانبهای ادبی و علمی شدیم، از قبیل پاوِست (داستانهای بلند) و رمانهای ماندگار استاد صدرالدین عینی، کتاب «تاجیکان» آکادمیسین باباجان غفوروف، شعر و داستانهای میرزا تورسون‌زاده، اثرهای ساتم الغ‌زاده، جلال اکرامی، میرسعید میرشکر، پولاد تالس، فضل‌الدین محمدی یوف، مؤمن قناعت، لایق شیرعلی، بازار صابر، تألیفات سلطان عمَروف، اکابر ادهموف، پولاد باباجانوف، حمید منصوروف، محمدجان شکوری بخارایی، رجب امانوف و دیگران. از این میراث ادبی و علمی که به الفبای سیریلّیک نوشته شده است، نمی‌توان صرف نظر کرد. علاوه بر این، در این فاصله مقدار هنگفت اثرهای ادبی و علمی گذشتگان به خطّ سیریلیک برگردان و نشر گردیده‌اند.

وابسته به این پدیده به الفبای سیریلیک تألیف نمودن ادیبان و عالمان تاجیک در ۹۰ سال آخر و به مناسبت پیشنهاد شما برای برگشتن به «خط نیاکانی» از یک تشبثی (ابتکاری) که در کشور ایران چند نفر از دانشمندان و ادیبان ایرانی کرده بودند، یاد می‌آوریم، زیرا بسا آموزنده می‌باشد. آنها در سالهای ۳۰ عصر ۲۰ نیت کرده‌اند که از الفبای عربی فارسی اساس به علّتهای معلومی، از قبیل مشکلات آن، به الفبای لاتین بگذرند. ولی پس از بررسیهای جدی و اصولی و طولانی در نهایت به نتیجه‌ای رسیده‌اند که نباید به این کار اقدام نمایند. چرا که شرط برگرداندن تمام آثاری که تا آن وقت، یعنی از عصر ۹ میلادی تا سالهای ۳۰ عصر ۲۰ به این الفبا تالیف شده است، پیش آمده است که اجرای آن خرج زیاد و فرصت هنگفتی را می‌خواست.

از طرف دیگر، امروز ما در زمانه‌ای زندگی داریم که می‌توانیم با استفاده از واسطه‌های فنی معاصر در کوتاه‌ترین فرصت متنهای ادبی و علمی را از هر الفبا به الفبای دیگر برگرداند. برای مثال، چند سال پیش خادم پژوهشگاه فارسی-تاجیکی در شهر دوشنبه، شادروان عبدالرحیم بهروزیان، برنامه‌ای تنظیم ساخت که در کوتاه‌ترین فرصت متن به الفبای عربی فارسی اساس را به الفبای سیریلیک برمی‌گرداند و برعکس.

برای آن که ما تاجیکان به آثار فراوان سرآمدان علم و ادب گذشته‌مان دسترسی داشته باشیم، شرط نیست که الفبای جاری‌مان را به خطّ نیاکان عوض نماییم. به جای این، ما را ضروری است که صفت تعلیم خط نیاکان را در مکتبهای میانه و دانشکده و دانشگاههای تخصصیمان بهتر نماییم و چاپ میراث گذشته و امروزه‌مان را به آن خط به نظام درآوریم، نشرهای انتقادی و عامه‌ای آثار گذشتگانمان را بیشتر گردانیم. در این صورت همه کسانی که می‌خواهند به آثار گذشتگانمان دسترسی داشته باشند، امکان پیدا خواهند کرد.

نهایت، موضوع دیگری که دقت مؤلف «نامه سرگشاده» را بیشتر از مسئله‌های دیگر به خود جلب نموده است، این است که زبان تاجیکی در تاجیکستان، بنا بر مشاهده او، «زیر تأثیر شدید روسی قرار گرفته است» و همه «آشفتگیهای» آن وابسته به این زبان می‌باشد. در ارتباط به این مسئله اقرار باید شد که واقعا در دوران شوروی  زمانی شده بود که زبان تاجیکی با سببها و عاملهای مختلف زیر تأثیر شدید زبان روسی قرار داشت و وضعش خوب نبود. همان طوری که متأسفانه زبان فارسی در زیر تأثیر شدید زبان عربی وضع از این بدتری داشت و دارد. زبان تاجیکی اگرچه رسماً زبان دولتی بود، عملا تمام کارگزاری به زبان روسی صورت می‌گرفت. زبان تاجیکی در دایره کتابهای بدیعی، چند روزنامه و مجله و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی محدود گردانده شده بود.

ولی در برابر این منصفانه باید اعتراف کرد که با به دست آوردن استقلال دولتی و به صفت زبان دولتی پذیرفته شدن زبان تاجیکی وضع به طور جدی دیگر شد. زبان تاجیکی به زبان کارگزاری رسمی، سیاسی و علمی تبدیل یافت. اما هنوز هم کم و کاستیهای جدی در عملیه زبان تاجیکی وجود دارند. این تنها نتیجه در تأثیر شدید روسی قرار گرفتن آن نیست. در اینجا سبب و عاملهای زیادی هستند که باعث در وضعیت ناگوار قرار گرفتن زبان تاجیکی شده‌اند، از آن جمله پست بودن صفت تعلیم زبان و ادبیات تاجیک در مؤسسه‌های تحصیلات میانه و عالی، بد بودن صفت اکثر کتابهای درسی زبان و ادبیات تاجیک، نبودن نظارت لازمه به اجرای قانون عاید به زبان دولتی، قرار و فرمانهای سرور دولت و حکومت تاجیکستان از طرف نهادهای ذی‌دخل، مثلا کمیته زبان و اصطلاحات نزد حکومت جمهوری تاجیکستان و غیره. باید احترام و حفظ زبان دولتی را به فرهنگ روزمره جامعه تبدیل داد، تنها در این حالت ما می‌توانیم به استقلال فرهنگی خود موفق بشویم. از روی انصاف باید گفت که در این زمینه عملهای مهمی به سامان رسیدند و برنامه‌های عظیم‌تری در حال تطبیق (اجرا) قرار دارند.

در آخر، از آن که اعضای سازمان مردم‌نهاد پارسی‌انجمن اظهار آمادگی به همکاری و پشتیبانی با ما نموده‌اید، سپاسگزاریم.

رئیس فرهنگستان علوم جمهوری تاجیکستان

فرهاد رحیمی

جستارهای وابسته

  • ویژه‌نامه‌ی «پارسی‌انجمن»: زبانِ پارسی در تاجیکستانویژه‌نامه‌ی «پارسی‌انجمن»: زبانِ پارسی در تاجیکستان در این ویژه‌نامه «پارسی‌انجمن» در جُستارهایی چند به زبان و ادبِ و دبیره‌ی پارسی در فرارود و نیز چه‌بود و چیستیِ تاجیکان ازنگرِ تاریخی و فرهنگی می‌پردازد.
  • پاسخ داریوش رجبیان به ابراهیم عثمان‌‌اف: «من تاجیکم، یعنی ایرانی»پاسخ داریوش رجبیان به ابراهیم عثمان‌‌اف: «من تاجیکم، یعنی ایرانی» پارس‌‌بودنِ بسیاری از تاجیکان به این معنا نیست که آن‌‌ها از استان فارس ایران کنونی آمده‌‌اند، بلکه بدین معناست که صاحبان این سرزمین ایرانیانی هستند که امروزه بیشتر آنان زبان پارسی زبان مادری‌‌شان است. یعنی «تاجیک» همان «ایرانی» است […]
  • زبان ملی تاجیکان پارسی است!زبان ملی تاجیکان پارسی است! داریوش رجبیان: به خاطر حفظ یکپارچگی ملّت، تداوم زبان، گسترش و بالش و شگوفایی آن، سربلندی تاجیکان، حفظ میراث معنوی هزارانساله‌ی تاجیکان، شراکت در تمام افتخارات فرهنگی پارسیگویان جهان، پیشبرد علوم و فنون تاجیکستان، رشد خودشناسی ملی مردم و ده‌ها نیت خیر دیگر باید نام راستین زبان ملی تاجیکستان را که چیزی جز پارسی نیست به رسمیت شناخت و […]
  • نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن به سررشته‌دارانِ تاجیکستاننامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن به سررشته‌دارانِ تاجیکستان می‌دانیم که سده‌ی بیستم سده‌‌ای بسیار تلخ و دردناک برای زبانِ پارسی در آسیای میانه یا فرارودان بود. در این سده، زبانِ پارسی در تاجیکستان ضربه‌هایی بسیار سخت خورد، آسیبهایی بسیار دید، و سست و ناتوان گردید. اکنون، در زمانِ فرخنده‌ی استقلال، امید است که آنچه زبانِ ما در سده‌ی بیستم از کف داد در سده‌ی بیست‌ویکم دوباره به دست آورد […]
  • بازتابِ نامه‌ی سرگشاده‌ی «پارسی‌انجمن» در رسانه‌هابازتابِ نامه‌ی سرگشاده‌ی «پارسی‌انجمن» در رسانه‌ها نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن به سررشته‌دارانِ تاجیکستان بازتابهایی چند در رسانه‌ها داشت. «عصر ایران» در گزارشی با برنامِ «نامۀ دانشوران زبان پارسی به مقامات تاجیکستان: زبان پارسی تاجیکی را جایگزین زبان روسی کنید» بدین نامه‌ی سرگشاده‌ی پارسی‌انجمن پرداخت. تارنما و روزنامه‌ی «مردم‌سالاری» نیز در گزارشی با برنامِ «درخواست استادانِ زبان و […]
  • پارسی، تاجیکی یا دری؟پارسی، تاجیکی یا دری؟ گفت‌وگو دربارۀ زبانِ پارسیِ تاجیکی بیست‌واندی سال است که در تاجیکستان دنبال می‌شود. امروزه کشورهایی چون ‌ایران، افغانستان و تاجیکستان هستند که سرچشمۀ فرهنگشان زبانِ پارسی است. لیک، امروز، کسانی این باور را گسترش می‌دهند که زبانِ تاجیکان چیزی دیگر است. چنین گفت‌وگوهایی درباره‌ی پارسی دری نیز هست. در این باره با استاد امید جَیهانی، […]

8 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. پارسی‌انجمنایانِ گرامی منِ پارسی‌زبانِ خراسانی گله دارم، کجا بهتر از اینجا برای گله کردن؟

    ما پارسی‌زبانان شیوهٔ استاندارد سخن گفتن نداریم. آخ که اگر فردوسی زنده می‌بود از این وضع زبان پارسی زارزار می‌گریست و مویِ سَر بَرمی‌کَن٘د.

    آری، بیگمان باید برای خطِ کنونی پارسی چاره‌ای اندیشید ولی پیش از آن باید پرسید به چه لهجه‌ای بنویسیم؟ آیا باید چون پارسی ایران بنویسیم؟ باید های بیان حرکت را کسره بخوانیم؟ باید یا مجهول و واو مجهول را نادید بگیریم؟ همخوان /خو/ را چه کنیم؟ آیا باید تفاوت میان جانداران و بیجانها را فراموش کنیم و همه‌چیز و همه کس را با ها جمع ببندیم چونان که نویسندگان و استادان و روزنامه‌نویسان و مجریان بی‌سواد تلویزیونها می‌کنند یا چون نیاکانمان اسب را اسبان و آدم را آدمان بنویسیم و بگوییم؟
    آیا نباید ویژگیهای کهن پارسی دری همچون ساخت دعایی (رَواد و کناد، مَبینَما، بمیریما) و ساخت عادتی (بهرام که گور میگرفتی) را به زبان باز آوریم؟

    از خود می‌پُرسم در این تاریخ هزار و چندصد ساله پارسی دری چرا یک تن پیدا نشد که کتاب گرامری صحیح و آسان‌فهمیدنی برای پارسی بنویسد؟ چرا پیرامون زبانِ عربی این همه فضولی کردستند و پارسی را نادید گرفته‌اند؟ کتاب گرامر چهار استاد را دیده اید؟ شاید از هر چهار میلویون پارسی‌زبان تنها یک تن بتنواند پیشگفتار این کتاب را بخواند و اندریابد. این استادان هنگام نوشتن این کتاب چه زبانی را به کار برده اند که هیچ کس نمی‌داند و نمی‌فهمد؟ حقاً که آن زبان زبانِ یأجوج و معجوج است.

    تا زمانی که شیوهٔ استاندارد سخن گفتن و واژنامهٔ استاندارد نداشته باشیم وضع زبان پارسی در همه‌جا روزانه بدتر می‌شود، امروز در ایران لهجهٔ روستایی تهرانی سالاری دارد و هر کس که می‌خواد کلاس بُگزارد لهجهٔ ایشان یعنی تهرانیان را تقلید می‌کند و تهرانیان که دستشان درد نکناد هر روز واژه‌های پارسی را ریشه‌کن میکنند و جاشان واژه‌های فرانسی و انگلیسی بکار میبرند، ترس دارم که فردا در ایران بِی‌بی‌هامون لینگوآ یِ اَنسِستِرهامونو کُمپقا نکنند. این تهرانیان چندین مرض ایران‌کُشانه دارند؛ زبان‌دشمنی، فرهنگ‌گُریزی، فرهنگ‌کُشی و زبان‌کُشی تا زمانی که این پایتخت‌نشینان خُفته و نامسئول به خود نیایند، ما پارسی‌زبانانِ بدبخت باید نابودی زبان و فرهنگمان را شاهد باشیم. ما ایرتباران تا کی می‌خواهیم کاسه‌لیسی بیگانَه را بکنیم؟ تا کِی می‌خواهیم زبان‌های دیگر را بر زبان پارسی سالاری بدهیم؟ پس کِی قرار است پارسی را پاس بداریم؟ می‌پُرسم اصلاً کــی پارسی را پاس می‌دارد؟ فرهنگستان زبان‌دشمن؟ گویشوران خفته؟ یا نویسندگانِ زبان‌ناآگاه و ناسخندان؟

    زبان فرانسه نه در زمینهٔ تلفظ و نه در زمینهٔ گرامر و نه در زمینهٔ صرف فعل به گردِ پای زبان پارسی نمی‌رسد، آنان که کمی زبان فرانسی می‌دانند نیک می‌فهمند که چه می‌گویم چرا تو یِ تهرانی قدر زبان نیکانت را نمی‌شناسی؟ آخر چرا؟

    گره‌گشای‌های این سه مشکلِ بزرگ یعنی خط و تلفظ و گرامر دو چیز اند؛ الف) شاهنامهٔ فردوسی ب) دین‌دبیره یا خط اوستایی

    در همهٔ کشورها و کوستهای پارسی‌زبان شاهنامهٔ فردوسی منزلت بالایی دارد و گرانمایه‌ترین اثر پارسی انگاشته می‌شود پس این اثر است که جانمایهٔ گرامر و تلفظ زبان پارسی و درست‌ترین شیوهٔ سخن گفتن و سخن نوشتن است.

    خط اوستایی نیز دقیقترین خطی است که با آن می‌توان زبانهای ایرانی را نوشت. با این خط میتوان به ایرانیان آموخت که های بیان حرکت تلفظ زَبَر دارد نه زیر، نیز می‌توان یای مجهول و واو مجهول را به پارسی ایران بازآوُرد.

    شماری از ایرانان غرب‌شیفته که به لاتین خورشخانه یا زبان فرانسه جایگاهی خدایوار می‌دهند و آن را سالارِ زبان پارسی می‌اَنگارند می‌گویند که خط لاتین‌بنیاد را باید استفاده کرد، بَدیشان باید گفت نیاکان ما هفت‌صد سال با رومیان نجنگید تا تو با بکار بردن خط رومیان بنیاد زبان و فرهنگ ایرانی را ریشه‌کَن کُنی.

    امیدوار ام روزی استانداردی بر پایهٔ شاهنامه داشته باشیم تا فرزندانمان بتوانند به‌آسانی دانش و زبانهای خارجه بی‌آموزند زیرا با این زبان گُنگ و نَتوان‌فهمیدانهٔ کنونیمان نمیتوان به کسی دانش یا زبان خارجه آموخت.

    • مهردادِ گرامی، درود.
      چنین نیست که پارسی‌زبانان شیوه‌‌ای استانده‌ (استاندارد) برای سخن‌گفتن نداشته باشند. در ایران گویشِ کنونیِ شهرِ تهران، در افغانستان گویشِ کابلی و در تاجیکستان گویشِ دوشنبه شیوه‌ی استانده‌ی سخن گفتن است. همچنین، از آنجا که بیشینه‌ی آنچه به زبانِ پارسی فراهم می‌شود از تهران برآمده است هم‌اکنون شیوه‌ی سخن گفتنِ مردمانِ این شهر شیوه‌ی استانده‌ی جهانِ پارسی‌زبانان است.
      آنچه درباره‌ی تهرانیان گفته‌اید از رویِ آگاهی نمی‌نماید، چه، گویشِ تهران آن چیزی نیست که مردمانِ این شهر اکنون بدان سخن می‌گویند. گویشِ تهرانی با گویشِ کنونیِ این شهر که گویشِ استانده‌ی زبانِ پارسی است دگرسانیهایی بسیار دارد که پژوهشگرانی همچون علی‌اشرف صادقی، جعفر شهری‌باف و مرتضی احمدی نشان داده‌اند. گویشِ تهرانیانِ امروز که گویشِ استانده‌ی زبانِ پارسی است گویشی است که خودِ زبانِ پارسی در روندی طبیعی بدان رسیده است، اینکه به جای پروانَ گفته شود پروانِ یا به جای خواهر گفته شود خاهر، اینها همه‌ روندِ واجی‌ای است که خودِ زبانِ پارسی درسپرده و برآمده از «زبان‌دشمنی، فرهنگ‌گُریزی، فرهنگ‌کُشی و زبان‌کُشی» تهرانیان نیست، نیز چندین کردن جاندار و بی‌جان با «ها» از تهران نیاغازیده و در زبانِ پارسیگ (پهلوی) و در نوشته‌های سخن‌سرایانِ بزرگِ ما نیز به همین‌گونه است. به شیوه‌ی فردوسی سخن‌گفتن آرزویی دلنشین تواند بود، ولی با روندِ طبیعیِ زبانِ پارسی هیچ همخوانی ندارد.
      همچنین، بی‌گمان دبیره‌ی اوستایی یکی از توانمندترین و بهترین دبیره‌های جهان است که اگر روزی پارسی‌زبانان بخواهند دبیره‌شان را دگر کنند، امیدواریم که هرگز نرسد، دبیره‌ای بهتر از دبیره‌ی اوستایی نیست. با همه‌ی این، دبیره‌ی کنونیِ پارسی را نباید دگر کرد، چه دبیره تنها یک ابزار نیست که جایی برای زیستِ فرهنگیِ گویشورانش است و هر دگرگونیِ بنیادین در آن، گسستِ فرهنگی پدید می‌آورد.
      دیگر اینکه این نیست که دستور زبانی آسان‌دریاب برای زبانِ پارسی نوشته نشده باشد. دستورِ زنده‌یاد پرویز ناتل‌خانلری دستوری درخور برای زبانِ پارسی است که بر آیندگان است شیوه‌ی این استادِ زنده‌یاد را پی گیرند و اگر کاستی در کارِ وی می‌بینند از میان بردارند.
      جدا از فرهنگهایی امروزین، همچون دهخدا و معین و سخن و …، فرهنگِ استانده‌ای نیز با نامِ «فرهنگِ جامعِ زبانِ فارسی» در فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی در دستِ آماده‌سازی است که تا کنون دو شماره از آن نیز بیرون آمده.
      در پایان بگوییم که این زبانِ کنونی نیز گنگ نیست این اندیشه‌ی ما است که گنگ است!

      • لهجهٔ تهرانی آن چیزی است که هم‌اکنون تهران‌نشینان بدان سخن می‌گویند که تفاوتهای ساختاری با زبان نوشتاری دارد، آنچه پیش از این بوده لهجهٔ قدیم تهران است، آن روزها که تهرانیان آن لهجه را داشتند تهران بزرگترین روستای ایران بود و لهجَه‌ش شیوه استانده سخن گفتن جهان پارسی‌زبان نبود، این لهجهٔ کنونی تهران شایندهٔ نمایندگی زبان پارسی و جهانِ پارسی‌زبان نیست، آری آشکار است که زبان در گذر زمان تغییر می‌کند زیرا جانداری زنده چون انسان آنرا بکار می‌برد، البته که روند طبیعی زبان سبب شده که ارزشِ های بیان حرکت از زبر به زیر عوض شود ولی این دلیل نمی‌شود که این تغییر را استاندارد بشناسیم و بر همهٔ جهان پارسی‌زبان تحمیل کنیم و بگوییم چون آن تهرانی می‌گوید خونه تویِ مشهدی و کابلی نیز بگو خونه. نه استاد گرامی لهجهٔ تهرانی استاندارد شیوهٔ سخن گفتن جهان پارسی زبان نیست میگویید نه سفری کنید به شهر دوشنبه و با مردمانش گپ بزنید همین سخنی که اینجا نوشتید را بدیشان بگوید، بر شما خواهند خندید.

        آری این تغییرها و تفاوتها برآمده از «زبان‌دشمنی، فرهنگ‌گُریزی، فرهنگ‌کُشی و زبان‌کُشی» تهرانیان نیست، من نیز چونین نگفتم، بلکه گفتم؛ این تهرانیان چندین مرض ایران‌کُشانه دارند؛ زبان‌دشمنی، فرهنگ‌گُریزی، فرهنگ‌کُشی و زبان‌کُشی

        آنچه پیرامون تهرانیان گفتم بحق است
        آری تهرانی زبان‌دشمن و زبان‌کُش است، کجای ایران به جای سپاس و ممنون میگویند مرسی؟ بسیاری از کنشبرهای ساده و همنهادهٔ زبان پارسی در حال جایگزین شدن با کنشبرهای زبانهای غربی به علاوهٔ فعل کردن هستند، گویا زورشان می‌آید بگویند غافلگیری میگویند سورپریز، زورشان می‌آید بگویند قسمت کردن یا شریک شدن، می‌گویند شِر کردن. پاری از این رفتار تقصیر دستگاه آموزشی ایران است که برای نمونه در کلاسهای زبان انگلیسی فعل share را به اشتراک گذاردن ترجمه می‌کنند که در زبانمان هیچ معنائی ندارد، در فرهنگهای استاندارد دوزبانه همین فعل بیمعنا را به پارسی‌آموزان می‌خورانند همین فعل بیمعنا در مترجم گوگل نیز هست، این بدین معنی نیست که در زبانمان واژه‌ای برای ترجمه‌ کردن فعل share نیست، پارسی‌زبان می‌گوید اتاقمو با تو شریک میشم، قلبمو باهات قسمت میکنم، میتوان هزاران‌هزار نمونه دیگر از این دست غلطها را مثال آوُرد ولی تهرانیان آگاهانه واژه‌کُشی میکنند این از روز روشن آشکارتر است، بهتر است بپذیریم.

        آری تهرانی فرهنگ‌گریز و فرهنگ‌کُش است، کجای ایران جز تهران رسمهای غربیان را به جا می‌آورند کریسمس و بالباسکه و هالووین فلان‌پارتی و بهمان پارتی؟ تهرانیان از زمان آشنایی با فَرَنگیان فرهنگ و زبان ایرانی را پست می‌شمارند نه همشان ولی بسیاریشان چونین اند، تهرانیانی نیز هستند که بسیار فرهنگ‌دوست و زبان‌دوست و اندیشه‌پرور اند ولی دریغا که اقلیت اند نه اکثریت.

        آری زبان پارسی گفتاری گنگ نیست اگر کسی از غربیترین بزرگ‌شهر پارسی‌زبان یعنی همدان به شرقیترین شهر پارسی‌زبان یعنی دوشنبه برود و به لهجهٔ همدانی سخن بگوید مردمان دوشنبه هیچ مشکلی در فهمیدن سخنش ندارند چه بسا فهمیدن لهجهٔ همدانی آسانتر از لهجهٔ تهرانی باشد، پس آشکار است که مردمان هنگام سخن گفتن کاملاً می‌فهمند و می‌دانند که چه می‌گویند و در فهماندن اندیشه‌هاشان مشکلی ندارند به باور من زبان گفتاریمان از زبان نوشتاری فرانسه توانمندتر است، استاد گرامی اندیشَه‌مان گنگ نیست زبان نوشتاریمان نمی‌تواند اندیشه‌مان را به دیگری برساند و وی را بفهماند، این زبان نوشتاری است که پاک بیمار و گنگ است، تا کنون به نامه‌های اداریمان یا روزنامه‌های چاپ روز نگاه کرده‌اید؟ شک ندارم که از همان برگ نخست روزنامه میتوان کمابیش پنج غلط آشکار و خنده‌آور گرامری گرفت. از نامه‌های دادگستری که دیگر نگویم همین چند وقت پیش نامه‌ای به دستم رسید در شش خط نخست هیچ فعلی نبود آخر مگر میتوان شش سطر نوشت بی گفتن است و بود و شد؟

        از استاد خانلری گفتید، سه کتابی که وی پیرامون تاریخ زبان پارسی نوشت بسیار ارزنده و سودمند اند، وی مرد بزرگی و بود و کار بزرگی کرد، کاش بیشتر میزیست و بیشتر می‌نوشت ولی کجا با یک گل بهار شده که اینجا بشود؟ پس دیگران چه می‌کنند؟ در این دانشگاه‌ها چه آموزش می‌دهند که کارمند دادگستری یا آن روزنامه‌نویس چونین غلطنویسی میکند؟

        جمع بستن جانداران با ها غلط است، هر کس که نوشته اشتباه کرده و نباید می‌کرده این نظر من است، تفاوت میان جاندار و بیجان در پارسی بسیار مهم است نه تنها برای نامها که برای صفتها نیز مهم است، هر پارسی‌زبانی می‌داند که میتوان گفت مردِ ابله ولی نمیتوان گفت کَردارِ ابله، باید گفت کردارِ ابلهانه یا کردارِ ابله‌وار دلیل این نیز به نظر منِ زبان‌دوست همین تفاوت میان جاندار و بیجان است این تفاوت در زبان گفتاری از میان نرفته، پس در زبانی استاندارد باید گفت و نوشت مردان نه مردها، در زبان زبان گفتاری تهرانیان برای جمع بستن پس از مصوتها آ می‌چسبانند مثلاً مردا، پس از واکه‌ها عمدتاً ها می‌چسبانند، مثلاً پرنده‌ها، این یکی از تفاوتهای ساختاری این گویش که شما آنرا شیوهٔ استاندارد سخن گفتنِ جهان پارسی‌زبان نامیدید، با زبان نوشتاری است. آن چه روشن است در روند طبیعی سخن گفتن هیچ‌کس مردها و زنها نمی‌گوید پس چرا باید نوشت؟

        در پایان باید بگویم که نه ما زبان امروزه زبان استاندارد‌شده برای گفتار و نوشتار نداریم، آنچه برای نوشتار داریم زبانی است پر از واژه‌های بیمعنا و غلطهای گرامری و درازنویسی و اشتباه‌نویسی، نه ما واژنامه‌ای استاندارد که زبانی منطقی را نمایندگی کند نداریم کاش میداشتیم و امیدوار ام روزی داشته باشیم، نیز شاید داریم و من نمی‌دانم. آنچه که تا امروز در فرهنگها دیده‌ام تنها هدرکردن کاغذ و دوات بوده.

        زبان پارسی زبانی است که الگومندی را در زمینه‌های گوناگونِ گرامر و تلفظِ زبان به اوج رسانده، کمتر زبانی در خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی هست که همچند پارسی الگومند، ساده و هم‌زمان کارامد باشد، پارسی همچندی ندارد، پارسی نمونهٔ بسیار زیباست برای زبان دانش و زبان میان‌ملتی. رهبران جهان هنگام گرد آمدن باید به این زبان سخن بگویند نه انگلیسی زیرا یادگرفتن و یاددادنش بسیار آسان است اگر استانداردی منطقی و الگومند برای پارسی میداشتیم اکنون این زبان گرداگردِ جهان یادگرفته میشد، شرم‌آور است که پارسی‌زبانان با غلط به‌کار بردن زبان و نیز با اشتباه آموزاندن زبان به کودکانشان در سده‌های گذشته و در امروز، این زبان فرهنگ و شهراینی را به این حال بد انداخته‌اند، استاد گرامی همواره در ایران زبان دیگری بوده که آنرا ارزنده‌تر و گرامیتر و توانمندتر از پارسی می‌انگاشته‌اند و برای خوش‌خوشان این و آن، واژه‌های آن زبان را به پارسی اندرمی‌کرده‌اند این زبان خداگونه گاه عربی، گاه ترکی و مغولی، گاه فرانسی و امروزه انگلیسی است این است مهمترین دلیل سیه‌روزی زبان پارسی دری.

        • دُرود بر شما.

          علاقه‌ی شما به زبان پارسی ستودنی است.

          ولی چند نکته را خوب است بدانیم؛
          آری زبان گفتاریِ تهرانی معیارِ زبان فارسیِِ دری نیست ولی زبانِ نوشتاریِ ایران ،مانند زبانِِ همین نوشته و کتاب‌های درسی و روزنامه‌ها، معیارِ فارسیِ دری است و این زبانِ نوشتاری در تهران نیز به شیوه‌ی معیار استفاده می‌شود پس زبان معیار وجود دارد.
          به عبارت دیگر شاید تهرانی در گفتار بگوید «تویِ خونه‌ یه گلدون هَس» ولی در نوشتار به شیوه‌ی معیار می‌نویسد « در خانه یک گلدان است» و این همان فارسی دری معیار است.
          دیگر مثال‌هایی که فرموده‌اید نیز چنین وضعی دارند مانند «مردا» که تلفّظِ تهرانیِ گفتاری است و روشن است که این معیار فارسی دری نیست ولی همین تهرانی در کتاب و روزنامه به شیوه‌ی معیار می‌نویسد «مردها».

          درباره‌ی های آخر واژه‌ها که فرموده‌اید زبر است، بله این ها(ه ـه) نشانه‌ی واکه است و بسیاری آن را زبر تلفظ می‌کنند ولی اگر کسی آن را کسره تلفظ کند آسیبی به زبان فارسی نمی‌رسد، چنین وضعی در بسیاری از زبان‌ها دیده می‌شود.
          همان مثال قبل را در نظر بیاوریم که تهرانی به جایِ «تویِ خونِه یه گلدون هَس» بنویسد « در خانِِه یک گلدان است» اکنون این نوشته‌ی معیارِ شخصِ تهرانی چه تفاوتی با نوشته‌ی زیر دارد « در خانَه یک گلدان است»؟!
          تفاوتی جزئی در تلفظ که هیچ آسیبی به زبان نمی‌زند.

          و اما درباره‌ی الگومندیِِ پارسی که فرموده‌اید:
          اتفاقاََ فارسی دری نیز استثنائات فراوان دارد و چنین نیست که فارسی دری برتریِ ویژه‌ای از نگر زبان‌شناختی نسبت به زبان‌های هندو اروپایی داشته باشد، و شاید آموختنش از برخیشان نیز زمان‌برتر باشد.

          و نکته‌ی دیگر درباره‌ی تعداد واکه‌‌ها که به واو مجهول و یای مجهول اشاره کرده‌اید؛
          بهتر است برای فارسی دری معیار شش واکه‌‌ قائل باشیم و واو مجهول و یای مجهول را مربوط به تلفظ منطقه‌ای(محلی) بدانیم، همان‌گونه که تهرانی هنگام نوشتن عناصرِ لهجه‌ای -محلی خود را نادیده می‌گیرد، واکه‌های غیر از شش واکه‌ی معروف نیز در فارسی نوشتاری نادیده گرفته بشوند.

          بله جانداران با «ان» جمع بسته می‌شوند ولی جمع بستن آن‌‌ها با «ها» نیز درست است، هرچند «ان» ادبی‌تر است.

          پاینده باشید.

  2. تا هنگامی که ما از دبیره ی تازی_پارسی برای نگارش زبانمان بهره میبریم این کژی ها پایدار خواهد ماند؛ جدا از اینکه این دبیره ی کنونی بسیار نارساست و شایسته ی زبان پارسی نیست باید دبیره ی اوستایی را فراگرفت و آن را گسترش داد و در پاسخ به کسانی که میگویند اگر ما دبیره ی اوستایی را پیش بگیریم آنگاه گسست فرهنگی پدید می آید باید گفت که نخست، اگر این گسست چیز بدی است پس چرا نیاکان ما دبیره ی پهلوی و اوستایی را رها کرده و به شترگاوپلنگی مانند این دبیره کنونی رسیده اند؟! خود این یک گسست بزرگی است! دوم آنکه میتوان در کنار دبیره ی اوستایی از این دبیره ی تازی نیز بهره برد و آن را به کودکانمان یاد داد تا بتوانند شاهنامه را بخوانند! برای مردمی چون ایران که به گفته ی شادروان ابراهیم پور داوود:« همه ی حیثیت و شئونات ملی خود را باخته ست و تنها دارای یک زبان شکسته است» و از برای این که تازیان بیگانه “پ “ ندارند، زبان میهن خودشان را جای پارسی، فارسی میگویند؛ این دبیره میتواند کمترین دلخوشی را برای ایرانیان به ارمغان بیاورد. جمهوری تاجیکستان نیز مانند جمهوری دروغین آذربایجان در حال هویت سازی است؛ آنها به سامانیان نه به عنوان یک پادشاهی ایرانی که به عنوان دولت تاجیک_خراسانی نگاه میکنند، جان سخن من این است که همه ی سرزمین های جدا شده از ایران و دولت هایشان، همه به روشی چه نرم چه سخت در حال گسترش دادن ایرانی ستیزی هستند، اگر ایران میخواهد به شکوه گذشته ی خود بازگردد دست کم باید ایرانی سازی و ایرانی کردن همه چیز را آغاز کند.

  3. به گمان من تنها راه رهایی فرهنگ و اندیشه ایرانشهریان و راهیابی آنان به خرَدورزی و ارج نهادن به خرَد و اندیشه مردم (انسان) همانا برگشت راستین به زبان پهلوی و دبیره و کیش آن می باشد. این کار چندین برتری و سود دارد: نخست آن که ایرانیان را با فرهنگ و زبان و اندیشه خود دوباره آشتی می دهد و دیگر این که راه را به روی ایرانشهریان در کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان و … نیز می گشاید و همه به زبان و دبیره داستانیگ (تاریخی) ایرانشهریگ ساسانی بر می گردند: نه دری، نه پارسی، نه تاجیکی. زبان پارسی ایرانشهر بزرگ با گوناگونی گویش ها و گنجینه ای از واژگان جوراجور همراه بوده است. از این روی، هیچ نباید دل آزرده شد. در زبان انگلیسی نیز گاهی یک واژه دارای دو چیم پَدیرَگ (علیه) هم است. به هر روی، این کاری شایسته و بایسته است. اگر ما خودمان را با خردورزی آشتی بدهیم و کشور خود را زنده کنیم، دیگر ایرانشهریان خود شیفته پیوستن دوباره به ما و برپایی دوباره ایرانشهر خواهند بود. نوشتن به دبیره پهلوی، ما را از اندیشه های نادرست و دروغین و سخنان و نوشته های دشمنان درباره داستان (تاریخ) ایران و شیرزنان و بزرگمردان این سرزمین اهورایی به دور داشته و زمینه را برای پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک آماده خواهد کرد. آری، من نیز گله دارم. ایرانیان و به ویژه دانشمندان زبان پارسی پهلوی باید جانانه بکوشند و بیشتر و بیشتر. نخست باید واژگان نیاکان را بررسی نمود و شناسایی و دفتریده (ثبت) نمود و از آنان بهره جُست و اگر واژه ای نبود، بر پایه دستور زبان پارسی پهلوی و ساختار واژه های آن واژگانی نو ساخت. باید مانند فردوسی رنج برد نه یک سال، سی سال! فردوسی راه را نشان داده است و فردوسی ها باید جانفشانی ها کنند. جایی برای بداندیشی درباره این و آن نیست، باید کوشید و آگاه شد و آگاهی بخشید. همه جای ایران سرای من است و تهرانی و بلوچ و خوزی و آدوری و هوراسانی و گیلکی و مازندرانی و کوردی و لری و بختیاری و سیستانی و بوشهری و عرب و ترکمن ایرانی همه هم میهنیم.

  4. ایرَج ِ کابـُلی دَر «شـُماره یِ ۷۲ ِ آدینه، سال ِ ۱۳۷۱»* همین پیشنـِهاد ِ پسندیده را طـَرح کـَرده اند، که بازخورد ِ آن دِلگـَرم‌کـُنـَنده نه بود. چـِرائی یِ این ناکامی شـَوَندها یِ فـَراوانی دارَد، که بیشتـَر ِ آنها در «پاسـُخ ِ فـَرنـِشین ِ فـَرهـَنگـِستان ِ دانـِشها ی تاجیکـِستان به نامه ‌ی سرگـُشاده ی پارسی‌انجـُمـَن» آمـَده است.
    با این هـَمه، هـَر گونه کوشـِش ی دَر نـَزدیک‌سازی یِ سه شاخه یِ زَبان ِ فارسی را باید اَرج نـِهاد.
    به نـِگر ِ مـَن، مـُهـِم‌تـَرین سـَدد ِ راه ِ مییان ِ فارسی یِ اِستانده دَر ایران و فارسی یِ تاجیکـِستانی خـَطط ِ کـُنونی-ست. تا این دَبیره تـَن به بـِهسازی نه داده باشـَد، یـِکی‌سازی یِ نـِوِشتار ِ دو شاخه یِ زَبان فارسی آب دَر هاوَن کوبیدَن است. ما هـَم اَگر جا یِ تاجیکان بودیم هـَرگـِز، به پـَذیرِش ِ این خواسته تـَن دَر نه می دادیم، تا از چاله یِ دبیره یِ سـِرِلیک به چاه ِخطط ِ شـِلـَخته یِ کـُنونی یِ فارسی-عربی به ی-اُفتیم.
    بـَرا یِ هـَموارسازی این آماج دست‌ه‌کم، بایـَد:
    ۱- بـِهسازی یِ رویه‌ئی دَر دَبیره یِ کـُنونی رُخ دِهـَد،
    ۲- کـِرانمـَندی یِ واژه به سامان گـَردَد، وَ نـِوِشتار اِستانده شـَوَد.

    *کابـُلی ایرَج، دُرُست‌نـَویسی یِ خـَط ِ فارسی، [جـُستار ِ «فـَراخوان به فارسی‌نـِویسان و پیشنـِهاد به تاجیکان»] رویه یِ ۸۷ تا ۸۸، چاپ ِ نـُخـُست ۱۳۸۴، بازتاب‌نـِگار، تـِهران
    هـَمچـُنین ن.ک. به اَحمـَد ِ اَکبـَری، «خـَط وَ نـِوِشتار ِ فارسی – بـِهسازی یِا دِگـَرگونی؟»، چاپ ِ نـُخـُست ۱۳۹۸، نـَشر ِ زَرنـِوِشت، تـِهران

  5. تاریخ راه خودش را رفته و میرود. شوربختانه افسار اشتری که راه سرنوشت ما را می پیماید، هنوز در دست فرزندان همان کسانی که زبان و فرهنگ ما را به این روز انداخته اند‌ ولی خوشبختانه و خوشبختانه و خوشبختانه هر روز بر شمار چشمهای بیدار شده از این خواب چند صد ساله، افزوده می شود. این بیداری بی مانند است.

1 بازتاب

  1. صحبت های سفیر تاجیکستان در دوازدهمین همایش علمی - فرهنگی خلیج فارس - دیدابین

دیدگاهی بنویسید.


*