داریوش آشوری
با جنبش مشروطیت ما وارد دورۀ تازهای میشویم که دگرگونی زبان را نیز ناگزیر میکند. با مشروطیت و زمینۀ آن (پیدایش چاپ و چاپخانه و روزنامه و شبنامه) ما وارد روزگاری میشویم که روی سخن ادبیات دیگر نه با امیران و وزیران یا گروه سرامدان اهل فن بلکه با عامۀ مردم است.
عالم چاپ و مطبوعات و ادبیاتی که مقصود آن انگیزش افکار در جهت آرمانها و ارزشهای تازه است، به دگرگونی زبان همچون یکی از لوازم کار خود نیاز دارد. زبان نوشتار میباید از قالب کهنه و سخت خود و همچنین از مکتبخانهها و مدرسهها و محفلهای دربسته بدر آید و بر سر بازار بیاید و روی سخن با هزاران هزار داشته باشد و احساسات و افکار آنها را در جهتهای تازه برانگیزد. ازینرو، ناگزیر میبایست پوست بیاندازد و هر چه سادهتر و عریانتر شود تا بهتر و زودتر فهمیده شود. در عین حال راهیافتن ارزشهای اجتماعی تازه و اصالت یافتن طبقات پایین (در برابر اعیان و اشراف) در ذهن روشنفکرانی که باد انقلاب فرانسه و روسیه به آنها خورده بود، خود از عوامل مهم تغییر ارزش زبان بود. یعنی، بجای زبان پر پیچ – و – خم منشیان درباری و زبان غلیظ ملایی، زبان سادۀ عامه اصالت یافت و هر نویسنده یا شاعر انقلابی میخواست زبان گویای «مردم» باشد در برابر خداوندان قدرت و ثروت، و همچنین آنچه را که از دیدگاه او مردم باید بدانند به آنها برساند.
با این روند روزگار سادگی زبان نگارش آغاز شد. دهخدا پیدا شد و در بکار گرفتن زبان و اصطلاحات عامیانه برای طنز سیاسی اعجاز کرد و عالیترین طنزهای سیاسی را به این زبان نوشت. بعد نوبت جمالزاده و هدایت و علوی و دیگران بود که زبان ساده را ابزار داستاننویسی به شیوۀ اروپایی کنند. در این روند، همراه با گسترش و چیرگی اندیشههای نو، که از اروپا میآمد، زبان عامه و اصطلاحات و عبارتهای گفتاری هر چه بیشتر به نوشتهها راه یافت.
در هم شکستن زبان سنگوارهای نثر سنتی و روی آوردن به زبان زنده و زیسته، یعنی زبان گفتار، خدمتیست که داستاننویسی جدید و تا حدودی ادبیات سیاسی به ما کرده است. و این ناگزیر بود، زیرا ادبیاتی که میخواست آیینۀ زندگی همۀ مردم باشد، نمیتوانست جز با زبان زندگی مقصود خود را بیان کند. ولی زبان ساده نزدیک به گفتار ناگزیر زبانی است محدود از نظر بیان مفاهیم و واژگان، که اگر داستاننویس را بس باشد برای زمینههای دیگر نویسندگی بسنده نیست. اینجاست که به تنگناها و آشفتگیهای کنونی زبان فارسی در قلمرو زبانهای علمی و فنی میرسیم، یعنی وجود شیوههای بیانی و دستگاههای واژگانی گوناگون در کنار یکدیگر و بیگانه با یکدیگر، و همه سرگشته در پی «زبان معیار»!
بی گمان، در همۀ زبانهای باروَر جهان، حوزههای گوناگون علمی، فلسفی، ادبی، و فنی هر یک اصطلاحت و شیوۀ بیانی خاص خود را دارند. بویژه در جهان امروز که این حوزهها به قلمروهای بسیار بخش شدهاند و ناگزیر هر یک را عالمی از ویژهکاری (تخصص) و زبان ویژهکارانه است. اما، زبان ما که در همۀ زمینههای علمی و فلسفی و هنری زبان ترجمه است، ترکیبی است از زبان نوشتاری گذشته، با همۀ گرفتاریها و نارساییهایش، و آنچه از لغت و نحو از زبان مأخذ (که معمولا انگلیسی یا فرانسه است) به زبان فارسی سرازیر میشود. و حاصل آن این زبان جزوههای درسی و کتابهای دانشگاهی و یا «ترجمه»هایی است که به بازار میآید.
نثر ساده شدۀ فارسی و نزدیک شده به زبان گفتار یا عین آن، همۀ امکانات خود را کمابیش در آثار نویسندگان به بار آورده است و این گرایش سرانجام، به دست آل احمد به اوج شکوفایی و کمال خود رسید و او با «استیلیزه» کردن این زبان، زبان تیز و چالاک نثر خود را ساخت، که زبانی بود کارمد برای بیان آنچه او در سر داشت. از سبک آل احمد بسیاری چیزها میتوان آموخت، اما تکرار و تقلید آن کاری ست بیهوده، زیرا زبانیست بسیار شخصی که به کار بیان آنچه او میخواست میآمد، اما در حوزههای دیگر کارامد نیست، زیرا نثریست سخت شتابناک و آنجا که کار درنگ و آهستگی بطلبد، بکار نمیآید. نمونۀ آن کاربرد نثر آل احمد در ترجمۀ کتاب «عبور از خط» نوشتۀ ارنست یونگر است.
تجربههای دیگری هم در زمینۀ «استیلیزه» کردن زبان نثر داریم، از جمله تجربۀ ابراهیم گلستان. او میکوشد تا مایه ای از زبان شاعرانه را در زبان نثر بدواند، اما اشتباه او اینست که این کار را با وارد کردن وزن شعر در نثر میکند و فاعلاتنها و مستفعلنها را پشت هم میآورد و با این کار به کار داستانگویی خود نیز آسیب میزند، زیرا زبان او دچار فراز و نشیبهای سخت ناهموار میشود، چرا که نمیتواند همه جا عنان «مستفعلن» را نگاه دارد، و زبانی دست – و – پاگیر میشود که گرفتاری گلستان در چنبرۀ آن آشکار است.
دنباله دارد …
این بخش برگفته از جستار «پیرامون نثر فارسی و واژهسازی» است که در کتاب بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز آمده است.
دیگر جستارهای داریوش آشوری در پارسیانجمن
رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن در گفتوگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری
فرهنگ علوم انسانی؛ گفتوگوی مهدی جامی با داریوش آشوری ۱
تکنیکهای گسترش واژگان؛ گفتوگوی مهدی جامی با داریوش آشوری ۲
آمیختگی فارسی و عربی از زبان داریوش آشوری
فارسی شکر است
فرهنگِ علومِ انسانی
داستانِ تنوین
دگرگونی واژگان فارسی
پیرامون نثر فارسی و واژهسازی
فارسی دری و فارسی دری وری (۱)
جنبش مشروطیت و دگرگونی نثر فارسی (۲)
پیرایش و بازسازی زبان (۳)
مسالۀ واژهسازی (۴)
دو گونه برخورد با زبان (۵)
مسائل واژهسازی (۶)
واژهسازی در چند مرحله (۷)
فرهنگستان زبان و سیاست آن (۸)
زبان فارسی و کارکردهای تازهی آن
سرشت زبان فارسی (۱)
امکانات واژهسازی در زبان فارسی (۲)
چند نکته دربارۀ واژهسازی (۳)
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
دیدگاهی بنویسید.