امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی (۲)

آشوری

داریوش آشوری: فارسی از نظر امکانات واژه‌سازی زبانی است پرمایه و ساختمان ترکیبی واژه در آن مایۀ بسیار برای گسترش دامنۀ واژگان این زبان فراهم می‌کند و امروز که ما به هزاران واژۀ تازه در زمینۀ علم و فن و فلسفه و هنر نیاز داریم، بهره گیری از این امکانات درونی زبان می‌تواند بسیار مشکل‌گشا باشد.

——

بخش نخست این جُستار: سرشت زبان فارسی (۱)

——

در زبان فارسی کمابیش همۀ عناصر اصلی واژه‌ای زبان (اسم، فعل، صفت، قید) با یکدیگر ترکیب می‌شوند و معناها و مفهومهای تازه می‌آفرینند و افزون بر آن در آمدن حروف اضافه (در ترکیبهای فعلی) و پیشوندها و پسوندها بر سر و به دنبال واژه‌های ساده یا ترکیبی باز هم بر امکان گسترش دامنۀ واژگان زبان می‌افزاید. در واقع، در زبان فارسی بسیاری از اسمها و صفتها و قیدها و ریشه‌های فعل می‌توانند پسوندگونه یا پیشوندگونه در ترکیب شرکت کنند و واژه‌های تازه بسازند. ما، برای مثال، چند نمونه را که تنها با کاربرد نام اندامهای بدن ساخته می‌شود یادآور می‌شویم تا گوشه‌ای از دامنۀ این امکان یادآوری شود:

سر، پیشوندگونه: سرپا، سرپایی، سردست، سردستی، سرزده، سرزدن، سرخورده، سرمایه، سرباز، سردار، سراسر، سرنوشت، سرکرده، سرگذشت، سرپرست. پسوندگونه: رودسر، کوهسر، گاوسر، بادسر، خیره‌سر… (همچنین ترکیبهایی که با صورت دیگر آن، یعنی «سار» ساخته می‌شود)

دست، پیشوندگونه: دسترنج، دستکرد، دستاورد، دستمزد، دست‌خورده، دستمال، دستمالی، دست‌بردن، دستبرد، دستادست، دستوَرز، دسته. پسوندگونه: خوشدست، چربدست، تنگدست، گشاده‌دست، زیردست، زبردست، چیره‌دست، خام‌دست …

پا، پیشوندگونه: پاگیر، پاخور، پاکار، پادار، پاجوش، پاپوش، پایمزد، پارو (ب)، پازدن، پاگرفتن، پاچین، پایاپای، پایه. پسوندگونه: تیزپا، هزارپا، خرپا، …

دهن، پیشوندگونه: دهن‌گشاد، دهن‌بند، دهن‌زده، دهنگیر، دهن‌پرکن، دهن‌سوز، دهن‌لق، دهن‌چاک، دهنه. پسوندگونه: بددهن، تنگ‌دهن، شیرین‌دهن، همدهن، غنچه‌دهن …

چشم، پیشوندگونه: چشم‌نواز، چشمگیر، چشمبند، چشم‌داشتن، چشم‌برگرفتن، چشم‌دوختن، چشم‌زدن، چشم‌غره، چشمه، چشمک، چشم‌آبی، چشم‌انداز، چشم‌باز، چشم‌پزشک، چشم‌چران، چشمخانه، چشمداشت. پسوندگونه: سیه‌چشم، بدچشم، سیرچشم، شوخ‌چشم، شورچشم، گاوچشم …

گوش، پیشوندگونه: گوش‌آرا، گوش‌آزار، گوش‌بر، گوش‌بری، گوش‌بریدن، گوش‌بند، گوشدار، گوش‌داشتن، گوش‌زد، گوش‌کش، گوش‌کشی، گوشمال، گوشماهی، گوشوار، گوشوان، گوشی. پسوندگونه: خرگوش، درازگوش، چارگوش …

بنابراین، آشنایی به چم – و – خم ساختمان واژه در این زبان درِ امکانات بسیار زیاد آن را به روی ما می‌گشاید. البته، این زبان، بنا به طبع ظریف و شاعرانه‌اش محدودیتهای خاص خود را نیز دارد. بدین معنا که بسیاری از عناصر زبانی به علت دشواری واگویی (تلفظ) یا همگریزی ِ(تنافر) آوایی در کنار هم نمی‌نشینند و ترکیبشان ناهنجار از آب درمی‌آید و یا اینکه اگر ترکیب بسیار بلند و بیش از چهار – پنج هجا (سیلاب) باشد به گوش فارسی‌زبانان گران می‌آید و، مثلاً، مانند زبان آلمانی نیست که ترکیبهای آن محدودیت هجایی نداشته باشد.

دنباله دارد …

این بخش برگفته از جستار «زبان فارسی و کارکردهای تازه‌ی آن» است  که در کتاب بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز  آمده است.

دیگر جستارهای داریوش آشوری در پارسی‌انجمن

گفت‌وگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری درباره رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن 

فرهنگ علوم انسانی؛ گفت‌وگوی مهدی جامی با داریوش آشوری ۱

تکنیک‌های گسترش واژگان؛ گفت‌وگوی مهدی جامی با داریوش آشوری ۲

آمیختگی فارسی و عربی از زبان داریوش آشوری

فارسی شکر است

فرهنگِ علومِ انسانی

داستانِ تنوین

دگرگونی واژگان فارسی

فارسی دری و فارسی دری وری (۱)

جنبش مشروطیت و دگرگونی نثر فارسی (۲)

پیرایش و بازسازی زبان (۳)

مسالۀ واژه‌سازی (۴)

دو گونه برخورد با زبان (۵)

مسائل واژه‌سازی (۶)

واژه‌سازی در چند مرحله (۷)

فرهنگستان زبان و سیاست آن (۸)

جستارهای وابسته

  • چند نکته دربارۀ واژه‌سازی (۳)چند نکته دربارۀ واژه‌سازی (۳) داریوش آشوری: درصد واژه‌های عربی در فارسی از هفتاد و هشتاد و گاه نود درصد به کمتر از پنجاه و گاه به کمتر از سی و بیست درصد رسیده و رفته - رفته به آنجا می‌رسیم که آنچه از مایۀ عربی در زبان فارسی می‌ماند آن اندازه‌ای باشد که به آن نیاز واقعی داریم. و این اندازه نیز کمابیش از اصل خود جدا شده و، به خلاف گذشته، پیرو دستگاه دستوری و معنایی […]
  • بازاندیشی زبان فارسی ۴بازاندیشی زبان فارسی ۴ داریوش آشوری: گرایش فلسفی و علمی زبان فارسی پیشینه دارد و آن کوششهایی است که ابن سینا و ابوریحان و ناصرخسرو و افضل‌الدین کاشانی برای واژه‌سازی فلسفی و علمی ‌به فارسی کرده‌اند. باری، زبان فلسفی ما هنوز در راه است و نمی‌توان گفت که به منزل رسیده است و کاوش در متنهای کهن به یاری ذوق و بازسنجی مدرن و کوشش برای کشف امکانات زبان فارسی، […]
  • بازاندیشی زبان فارسی ۳بازاندیشی زبان فارسی ۳ داریوش آشوری: گرایش به زنده کردن و دوباره به کار گرفتن واژه‌های فارسی تنها یک مسالۀ ذوقی نیست بلکه به نیاز ما به داشتن زبانی زایا نیز مربوط می‌شود و زبان زایا می‌باید دستگاه زاینده‌اش کار کند، و برای این کار باید به مایه‌های خود تکیه داشته باشد و آنچه را از بیرون می‌گیرد از آن خود […]
  • بازاندیشی زبان فارسی ۲بازاندیشی زبان فارسی ۲ داریوش آشوری: دیدهای ناسیونالیستی و مکانیستی تا کنون در بازگرداندن زبان فارسی به سر خانۀ اصلی واژگان و دستور خود خدمتهای گرانبها کرده‌اند و حال نوبت آنست که مساله را جدیتر و دقیقتر به راهنمایی اهل علم در زمینۀ زبان‌شناسی دنبال کنیم، اما طبیبانه دست بر نقطه‌های دردناک و حساس بگذاریم و در جهت نشانه‌شناسی بیماریها و درمان‌شناسی آن گامی […]
  • بازاندیشی زبان فارسی ۱بازاندیشی زبان فارسی ۱ داریوش آشوری: پریشانی «جهان» ما سبب پریشانی زبان ما شده است و بازسازی و چه بسا زیر-و-زبر شدن این جهان و افت-و-خیزهایِ سختِ این دگرگونیها، ناگزیر افت-و-خیزهای سخت در زبان پدید می‌آورد. مراد یک اصل هستی‌شناسی است که انسان و زبان و جهان سه چیز و یک چیزند و هر یکی در رابطه با آن دو دیگر معنادار […]
  • سرشت زبان فارسی (۱)سرشت زبان فارسی (۱) داریوش آشوری: برای بازیافتن روح اصلی زبان و میراث اصیل واژگانی آن و بویژه برای پرهیز و گریز از آثار ویرانگری که ذوقهای کژ و بیمارگونه در قلمرو نثر فارسی بجا نهاده‌اند و پیراستن زبان نثر و بازگرداندن تازگی و سادگی و روانی به آن، بویژه برای بازگرداندن واژگان اصلی زبان فارسی، که به زور - و - ضرب از قلمرو نثر بیرون رانده شده است، میراث شعر […]

دیدگاهی بنویسید.


*